من با تو به چشم آمدم و هیچ نبودم چون سایه عدم بود سراپای وجودم بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی وقتی که به اندازهٔ حسن تو حسودم تقدير من از بند تو آزاد شدن نیست دیدی که گشودی در و من پر نگشودم من «نغمه نی» بودم و چون «مويهٔ عشاق» با آه درآمیخته شد، بود و نبودم یک عمر برای تو غزل گفتم و افسوس شعری که سزاوار تو باشد نسرودم 🇮🇷@sabzpoushan