💢 نیروهای نفوذی کمیته در دل منافقین 🔹زمستان های دماوند واقعا سرد بود . کمال شب ها می رفت اتاقک ته حیاط و همان جا می خوابید . فقط هم یک فانوس نفتی با خودش می برد . یک شب نگرانش شدم . پتویی برداشتم و رفتم توی حیاط که سری به او بزنم اما توی رختخوابش نبود . خیلی ترسیدم . منافقین مرد و زن بیگناه را ترور می کردند و کمال هم توی مسجد و بسیج محله رفت و آمد داشت : « نکنه بلایی سر بچه ام اومده باشه ؟!» . 🔹خواب به چشمم نمی آمد . تا سحر توی اتاقک نشستم و انتظار کشیدم . نزدیکی های اذان صبح بود که دیدم وارد حیاط شد . یک شلوار لی پوشیده بود با کاپشنی عجیب و غریب ، مثل سوسول های شمال تهران . پرسیدم :این چه ریختیه ؟ کجا بودی تا الآن مادر ؟ گفت: راستش من با این سر و وضع می رم قاطی منافقین . با اون ها قرار می ذارم و توی جلساتشون شرکت می کنم . خونه های تیمی رو که شناسایی کردم به بچه های کمیته خبر می دم و دستگیرشون می کنیم. 🔹شهید کمال ذاکری از نیروهای کمیته انقلاب اسلامی هشتم فروردین 1361 در شوش دنیال بر اثر درگیری با نیروهای بعثی عراق به درجه رفیع شهادت نائل گردید. @shohadanaja