سروده ای که به خود نام کردگار ندارد به حُسن عاقبتش هیچ انتظار ندارد به نام نامی الله ، آن موید داور که از جلالت این نام نیست هیچ نکوتر قسم به صبح که ما رهسپار راه بهاریم قسم به عصر که جز حق و صبر چاره نداریم زمین اسیر سیاهی شده است بعد امامش زمان زمانه ی فتنه است تا ظهور و قیامش مباد دل بسپاریم ما به خدعه ی شیطان مباد جبهه بگیریم در برابر قرآن اگر چه کوفه ی امروز نیز رنگ به رنگ است ولی بمان که دگر روزهای آخر جنگ است بمان که ماندنت امروز آبروی تو باشد بمان که چشم جهانی فقط به سوی تو باشد به شام تیره فرو خفته است غیرت عالَم که مثل خوردن آب است آه، کشتن آدم یکی درآمده ضحاک وار از دل دوزخ به صورت است و به سیرت، شرار، از دل دوزخ زده است آتش خود را به جان قبله ی اول مگر که گم کند این سان نشان قبله ی اول به زن، به کودک معصوم هیچ رحم ندارد که وعده کرده که انسانیت به جا نگذارد نگاه میکنم آوار های مانده به جا را و باز روی لب کودکان کلام خدا را نگاه میکنم و اشک میشوم ز نظاره نگاه میکنم و جز دعا ندارم چاره... جهان اگر چه سکوت است و چون مجسمه حیران بگو، بلند بگو مرگ بر جماعت شیطان جهاد شورش عشق است و تیغ مشق یقین است حماس ذات حماسه است پس کلید همین است به وقت واقعه در سینه حبس مانده نفس ها به رعشه رفته تن سرد و کینه دار قفس ها به وقت واقعه قومی به بام صبح خروشان موذن آمده هریک به اذن حضرت یزدان به یک اشاره که طوفان شوند خیره بمانی حریفشان نشود هیچ اسم و رسم جهانی رسیده اند که این دست های زخمی و خالی عَلَم شوند و به هم ریزد آن شکوه خیالی رسیده اند چنان سنگ ریزه های ابابیل در آورند دمار از وجود لشکری از فیل اگرچه نسل کشی کرده است وارث فرعون میان ورطه اسیر است عقل ناقص فرعون دوباره نیل، همین نیل بوی معجزه دارد و باز آمده موسی که دل به حق بسپارد نوای "اِنَّ مَعی رَبی" است روی لب او و بر عقیق یمانیش بین که حک شده یا هو بگو جهود بخواند دوباره قصه ی خیبر بگو چه کرد شهنشاه عشق حضرت حیدر بگو قطار کند حقه های زرگری اش را بگو بیارد گوساله های سامری اش را بگو که ما همه سرباز های شیر خداییم که زهره میتراکند اگر به خشم بیاییم به یک اشاره اگر حکم، حکم حق شود اینبار جنازه های شما روی هم شوند تلنبار چنان که هیچ نماند نشان صهیون ملعون ز روزگار برافتد زبان صهیون ملعون سپاه عاشقی آماده است بی برو برگرد که قدس مقصد این جاده است بی برو برگرد خبر بده خبری نو به ساکنان یهودی نماز مسجد الاقصی جماعت است به زودی یمن، عراق و فلسطین به انتظار نشسته که انقلاب من و تو چنین به بار نشسته به خون قاسم و یاران او قسم که می آییم قسم که منتظر امری از ولی خداییم شکوفه های بهار است و فصل دیدن یاران بگو بگو که نفس تازه تر کنند سواران خبر بده که جهان را پناهِ رفته می آید که شمس مردم عاشق ز راهِ رفته می آید سیدمحمدصادق آتشی