عدالت کیلویی چند؟ (بخش دوم) جالب این که دادگاه، هزینه دادرسی را متناسب با مقدار مال مورد نزاع مطالبه می‌کند نه مقدار زحمتی که برای احقاق حق صاحب حق کشیده می‌شود. مثلا اگر مال مورد نزاع پانصد میلیارد تومان باشد اما به دلیل شفافیت مدارک شاکی به یک جلسه دادگاه بیشتر نیاز نداشته باشد صاحب حق حداقل باید دوازده میلیارد تومان هزینه دادرسی به دادگاه بدهد در حالی که احقاق حق برای دادگاه زحمتی در بر نداشته است. و اگر شخصی بحق یا ناحق به پرداخت ده میلیارد تومان به مدعی محکوم شود و بخواهد اعتراض کند باید سيصد میلیون تومان هزینه ی دادرسی به حساب دادگاه واریز کند و اگر واقعا در قضیه محق باشد و اعتراضش هم رد شود از چند طرف گزیده شده است!! خوب حرف ما این است که این قانون چه مبنای شرعی دارد؟ اگر این کار درست است حق سایر اصنافی که به مردم خدمات ارائه می‌دهند نیز خواهد بود که همینطور رفتار کنند مثلا بنا و برق کار و نقاش و گچ کار به نسبت قیمت خانه‌ای که روی آن کار می‌کنند مزد بگیرند مثلا بنا بگوید ماهانه نیم درصد قیمت خانه را می‌گیرم و اگر قیمت پنجاه میلیارد تومان باشد بنا در ازای هرماه کار دویست و پنجاه میلیون مطالبه کند و هکذا سایر اصناف. مرده شورها هم درصدی کار کنند. مثلا برای شستن مرده ای که کارخانه‌دار و تاجر بوده دویست میلیون بگیرند. آیا این رواست؟! اگر بگویند روا نیست می‌پرسیم چطور برای شما رواست ولی برای دیگران روا نیست؟ مگر ما شریک مال مردمیم که برای احقاق حقشان در مالشان در صدی شریک میشویم؟!! جالب است که گروههای طرف حساب دستگاه قضا مثل وکلا و کارشناسان نیز همینطور با مردم معامله می‌کنند. آقای وکیل نگاه نمی‌کند که این وکالت چقدر وقت می‌گیرد (چه بسا بیش از یک هفته کاری وقت وکیل را نگیرد) بلکه طبق وزن لقمه، درصد تعیین می‌کند و به همین دلیل گاه در یک پرونده سنگین دهها میلیارد تومان به خاطر صرف زمان کم، به وکیل می‌رسد که چند برابر کل درآمد سی سال کار یک استاد دانشگاه است، که گاهی یک یا دو رتبه از جهت مدرک از این وکیل بالاتر می‌باشد. کارشناسی نیز همین طور است؛ آقای کارشناس در عرض ده دقیقه نگاهی به ملک مورد نزاع می‌کند و نظر خود را می‌نویسد و در ازای آن ده تا بیست میلیون از صاحب مال مطالبه می‌کند در حالی که یک کارگر در عمق معدن با جان خود بازی می‌کند و همین مبلغ را با یک ماه کار طاقت فرسا و خطرناک می‌گیرد و یک رفتگر(که اگر نباشد شهر را گند می‌گیرد) و یک نیروی خدماتی بیمارستان که به سخت ترین و پست ترین کارها تن در می‌دهد حداقل دستمزد را می‌گیرند. یعنی به اندازه نیم ساعت کار آقای کارشناس با مدرک لیسانس یا فوق لیسانس! و مردم وقتی دیدند مجلس و دولت و نهاد قضا و نهادهای وابسته دارند این طور رفتار می‌کنند، از این گونه رفتارها درس ایثار و گذشت نمی‌گیرند! بلکه به همه ی خوبان بد بین شده شیطان به باور مردم القا میکند که دم از خدا و آخرت زدن ها(پناه به خدا) تزویری برای تسلط بر دیگران است! اعتقاد و ایمانشان تخریب می شود و هر کس به فکر بلعیدن دیگران می‌افتد و اینجاست که عدالت ذبح می‌شود. یک دندان پزشک یک ساعت روی دندان مریض کار می‌کند و بین هفت تا ده میلیون دستمزد می‌گیرد یعنی هر دقیقه‎‌ای بین صد تا صدو پنجاه هزار تومان. به عبارت دیگر درآمد سه دقیقه او معادل درآمد یک روز کار یک کارگر سخت‌کوش و درآمد دو ساعت او بیشتر از حقوق یک ماه اوست. سایر اصناف که شغل آزاد دارند نیز وقتی دیده‌اند به اسم قانون هرج و مرج نهادینه شده توسط صنف خود شبیه مقرارت فوق را وضع کرده و دارند مردم را غارت می کنند. البته این وسط دولت نیز سود می‌برد؛ زیرا هر چه مبالغ چرب ‌تری وارد کارت خوان‌های تحت کنترل شود مبلغ مالیات و عوائد و درآمد دولت بالاتر می‌رود صورت قانون هم که دارد و کسی نمی‌تواند معترض آن شود. این وسط بیچاره کسی که حقوق ثابت دارد و باید زیر دست و پا له شود و ناله‌اش به جایی نرسد. براستی عدالتی که ما از آن دم می‌زنیم این است؟! باید به مجالس قانونگذاری ما بخاطر این درک از عدالت و حق تبریک گفت و از مدعیان مصلحت اندیشی تعجب کرد که مصالح مردم را اینطور تشخیص داده و مصوب کرده‌اند و امیدوارم فقهای محترم شورای نگهبان حکم به عدم مغایرت این قوانین با شرع مقدس نکرده باشند و فراموشمان نشود که قیامت و محاسبه‌ ای بسیار سخت در راه است. آیا نباید ترسید؟! «فهل انتم منتهون»؟؟ 👉مشاهده مطلب سابق محمدرضا شایق عضو هیئت علمی دانشگاه