خونخواهی ایران و زدن زیر میز دودوزه بازان کنگره بخش اول پیام نتانیاهو به کنگره آمریکا روشن بود؛ "اسرائیل متحد آمریکا در منطقه است، او سر راه جمهوری اسلامی قرار گرفته، مقابل تهدیدات تهران. اساس سیاستهای ایران و جبهه ای که شکل داده در واقع نبرد با ایالات متحده است." این جملات نشان می‌داد نتانیاهو آمده است، آمریکا را راضی کند به درگیری مستقیم با جبهه مقاومت و ایران. سوال این است که چه چیزی مانع چنین درگیری است؟ طبیعتا دو نکته؛ یکی افکار عمومی آمریکا و غرب، دوم محاسبات سیاستمداران آمریکا. آن اولی البته تاثیر جدی بر این دومی دارد. واقعیت آن است که آمریکا و به تبع اسرائیل در مخمصه افتاده‌اند. جنگ با مقاومت تبدیل به یک جریان اعتراضی تشدید شونده در دنیا شده. جنگی که "هیچ" آورده ای و هدف مشخصی نداشته و خروجی اش تا اینجا فقط احساس جنایتکار بودن غرب در دنیا است. همین نکته باعث شده بود که ترامپ رسما در تبلیغات خود و دیدار با نتانیاهو اعلام کند "این جنگ باید تمام شود."، جالب است دقیقا همین موضع را نیز کامالاهریس‌ در دیدار با نتانیاهو اعلام کرد. این نشان دهنده فشار عجیب افکار عمومی بر اسراییل و آمریکا است. فشاری که در سخنان نتانیاهو در کنگره خود را نشان داد، او گفت "باید از خود «شرمنده» باشید ، شما رسما به ابله‌های مفید برای ایران تبدیل شده‌اید." تصویر کف زدن کنگره در کنار مخالفت عده بسیار قلیلی از اعضا را حاکمان آمریکا ساختند تا نشان دهند مخالفین را که نمی‌توانند وجودشان را کتمان کنند لا اقل بگویند هستند ولی تعدادشان محدود است. بیانیه سخنگوی آمریکا نیز برای ترسیم همین چهره از معترضین بود، او در بیانیه خود میگوید: "خود را در همسویی با سازمان‌های تروریستی شیطانی مانند حماس تعریف کردن، سوزاندن پرچم آمریکا یا به زور پائین‌کشیدن پرچم آمریکا و جایگزین کردن آن با پرچمی دیگر، شرم‌آور است. یهودستیزی و خشونت به هیچ عنوان قابل قبول نیستند" همه اینها یک نکته روشن را ثابت می‌کند و آن اینکه فشار افکار عمومی که غرب تلاش می‌کند آن را کنترل کند به وضعیت غیرقابل کنترل نزدیک شده و این یعنی آمریکا باید برای پایان جنگ یا ادامه آن فکری بکند. اگر بنا باشد جنگ ادامه پیدا کند، افکار عمومی آمریکا باید قانع شوند، آنها به هیچ وجه نمی‌توانند گسترش چنین جنگی را همراهی کنند. راه حل چه بود؟ باید جنگ اگر بنا است تمام شود با یک دست آورد مهم برای اسرائیل پایان یابد. دست آوردی که روی زمین برای غرب آورده‌ای ندارد اما برای همراهی افکار عمومی غرب کارآمد باشد. ترور سران موثر مقاومت می‌توانست از این جهت موثر باشد. این دست آورد گارد غرب را حفظ می‌کرد، ممکن است بگویید چرا غرب به چنین دست آوردی محتاج است، دلیلش آینده او است. او باید بتواند راهی برای خود باز کند که پس از این بتواند فشار خود را بر ایران و جبهه مقاومت و حماس و غزه ادامه دهد، بدون چنین دست آوردی ولو فیک، قدرت چنین فشاری را در آینده نخواهد داشت، نداشتن قدرت فشار و سلطه در آینده یعنی چه؟ یعنی "فلسفه وجود اسرائیل" در منطقه بالکل به مخاطره افتد و معنای این نکته آن است که غرب برایش هزینه حضور اسرائیل در منطقه به فایده اش نیارزد و این برای غرب یعنی یک خطر بزرگ. برای اینکه بتوانید ابعادش را تصور کنید باید گفت اتفاقی که فرار محمدرضا پهلوی در ایران رقم زد، محو اسرائیل و رهبری ایران در کل منطقه رقم خواهد زد و این همان است که نتانیاهو در کنگره فریاد می‌زد. اما اگر جبهه مقاومت وارد درگیری و جنگ با اسرائیل شود، او انتظار دارد با مانور تبلیغاتی اش این نکته را به دنیا مخابره کند که این جنگی است که مقاومت شروع کرده و او باید از خود دفاع کند تا شاید بتواند در نهایت راه نفسی برای خروج از این مخمصه برای خود دست و پا کند. این بود که اسماعیل هنیه را زد، هنیه که بود او از سیاستمداران معقول مقاومت بود اگر به شیخ احمد یاسین بسیار نزدیک بود اما طعمی از قرضاوی هم داشت، او معتمد جدی ایران بود، او می‌توانست این جنگ را به سمت صلح سوق دهد، اما اسرائیل ناچار بود برای بقای خود کاری کند. حضور ناوهای آمریکایی در منطقه را باید در این جهت فهمید، برای غرب مناسب‌تر است که جبهه مقاومت ضربه ای نزند یا ضربه اش را بتواند با تبلیغات، کوچک و محدود نشان دهد که بعد بتواند دست برتر را در پایان جنگ به نفع هژمونی خود داشته باشد و یا بتواند کاری کند که جنگ فراگیر را بر گردن مقاومت بیندازد. ✍ علی مهدیان ┄┅┅═❅❅ ❇️ ❅❅═┅┅┄ در عضو شوید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1919877395Cbf746dc687