دیشب دخترم زینب حین بازی کردن زمین خورد و استخوان آرنج دستش کمی ترک برداشت برای گچ گرفتن به مطب متخصص ارتوپدی رفتیم اما ذهنم دائم درگیر یک مسئله بود دائم یاد کودکان فلسطین می‌افتادم (البته مسئله ما با آنها قابل مقایسه نیست) _ اینجا من و مادرش کنار زینب بودیم _ دائم آرامش می کردیم _ هرچیزی که خوش حالش می کرد برایش می خریدیم _ دکتر باحوصله و در آرامش معاینه را انجام داد و بعد دستش را گچ گرفت _ حین گچ گرفتن دائم با زینب صحبت می کرد تا مبادا گریه کند _ از خانواده هرکس باخبر شده بود جویای حال زینب بود اینجا ترس نبود ، بمب نبود ، دود و آتش نبود ، قطعی برق و کمبود دارو و امکانات نبود اینجا سرد نبود آری ، اینجا خیلی چیزها هست که کودکان مسلمان فلسطین این روزها آرزویش را دارند. + به امید روزی که همه ی کودکان در آرامش زندگی کنند. |عضو شوید👇 --------------------------- https://eitaa.com/joinchat/3114139840Cb21d4ee141