❤️ شهید وارطان آراکلیان 🌲 👈 و هیچ چیز بهتر از سخنان مرحوم «وارتوش اسماعیلی»، مادر شهید آراکلیان، توصیف‌کننده شخصیت وی نیست: «وارطان با بچه‌های مسجدی دوست بود و خودش هم به مسجد شیشه (واقع در شرق تهران) می‌رفت… پسر زرنگ و مهربانی بود. شب ۲۲ بهمن (۱۳۵۷) آمد و گفت: جلوی رادیو تلویزیون درگیری شده و من می‌خواهم بروم. هرچه اصرار کردم، منصرف نشد. خلاصه با ماشین مینی‌ماینری که تازه خریده بود، به آنجا رفت. فردا صبح، خبر شهادتش را به من دادند. وارطان را در قبرستان ارامنه (در جاده خراسان) به خاک سپردیم. از آنجا که اولین شهید اقلیت‌های دینی بود، او را در قطعه معمولی دفن کردند و از قطعه مخصوص شهدای ارامنه، جداست. هر سال هم که برای شهدای آنجا مراسم می‌گیرند، وارطان فراموش می‌شود! تنها چیزی که از او به یادگار مانده، یک قرآن است که همیشه همراهش بود. یک بار به من گفت: وضو بگیر و به این قرآن نگاه کن. پرسیدم: وضو یعنی چه؟ خلاصه، وضو گرفتن را یادم داد. الآن هم تنها چیزی که از وارطان برایم مانده، همان قرآن است که خیلی دوستش دارم. وقتی سختی‌های زندگی به من فشار می‌آورد، سراغ آن می‌روم! _همیشه به او می‌گفتم: مادر! می‌روی و من تنها می‌مانم. می‌گفت: مادر! تنها نمی‌مانی، دوستانم بعد از من به تو سر می‌زنند و هوایت را دارند …» «یکبار در خواب به من گفت: سر قبرم یک پرچم ایران بزن! بعد از این خواب با خودم گفتم سر مزار شهدای دیگر، پرچم و گل هست ولی وارطان را همیشه فراموش می‌کنند. آرزو دارم، خون افرادی مثل وارطان که جانشان را برای میهن داده‌اند، پایمال نشود.» ✍️ وارطان، سند مردمی بودن انقلاب ماست. ❤️ روحش شاد