و سید ابراهیم که باشی خودت را به کاروان عاشورای سال شصت و یکم هجری میرسانی و فراتر از زمان و مکان در قافله ی عاشوراییان جا میگیری و جان میدهی.... و خوب میدانی که روز عاشورا را غروبی نیست و ارض کربلا را مرزی... سید ابراهیم که باشی ظهر تاسوعا مهمان عباس علمداری و همنشین اربابت اباعبدالله الحسین (ع)... و اینگونه جانت را ایثار کردی و رفتی و از تو تنها لکه ای از نور به جا مانده،تو صندوقچه ی عمرت را با گنجینه ای پربهاتر معامله کردی و ما به یاد تن زخمی ات به سوگ می نشینیم... و تو از آن دوردستها، به ما و دنیای کوچک و احساس و اندیشه مان لبخند میزنی... سید ابراهیم که باشی یا ابوهادی و صابری و کجباف و نجفی و ابوحامد، در آسمان چونان ستاره ای میدرخشید و راه ما زمینیان با نور شما روشن میگردد.... تو همیشه زنده ای سید و ما،زندگانی مرده بیش نیستیم.... سید جان، جهانی رهایی در صدایت بود و قفس، شرمگین از شوق پروازت.... به سرسبزی نخل ایثار... به این آیه های تناور... دلا،گر نه ای سنگ... ایمان بیاور... دلنوشته ی شهید مرتضی عطایی(ابوعلی ) که در مراسم اربعین شهید سید ابراهیم توسط خود ابوعلی قرائت شد. دم عشق دمشق شهدا رو یاد کنیم با ذکر صلوات⚘🌱 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯