«از غزه بگو» گاهی که با دوستان از غم فراق عزیز سفره کرده ام، زخم دل می گشایم، می شنوم ‌که آنان نیز به سان دردی که من در سینه دارم، در قلب مهمان دارند! به گمانم اما؛ هرگز کسی، آنچه را که در کربلای عصر حاضر، در غزه اتفاق می افتد؛ نه شنیده است و نه چشیده! آسمان را مانده ام که چرا باران خون بر سر عالم نمی بارد! می گویند در غزه، شهیدان دگر با حجم جسمانی شناخته نمی شوند؛ بلکه با وزنی ۷۰ کیلو، کفنشان پیچیده و شهید نامیده می شود! آنگونه پیکرهای شهداء باهم امتزاج یافته‌اند که آن مادر خون جگر خورده، به یافتن یک تکه از فرزندش هم راضی می شود! دیگری هم شاید در جستجوی پای عزیزش، به داستان سر می رسد! فرموده بود که شیعیان ما، یک‌روح‌اند در ابدان مختلف، جانم به قربانت، که حب شما شیعه و عام نمی شناسد، به وقت شهادت که بشود، تکه های ابدان ما به قربانگاه الهی، تقدیم می شوند! مولا جان، دعایی بفرما در حق دل های وامانده‌ی ما که از دیدن جنایات هولناک آن سفاک، به اضطراب رسیده است! ✍🏻 فاطمه‌ شکیب‌رخ @Ghalamzaniii