🔴 مگر می‌شود با عمقی صرفاً در حد یک جمله مسیر روند یک کشور را تعیین کرد؟ برای کار فرهنگی تمیز باید صحنه و میدان را خوب شناخت. اگر می‌خواهید افسر این جنگ نرم باشید باید میدان را بشناسید. کسی در این میدان پیروز است که صحنه را او تعریف کند وگرنه حرکت او منفعلانه خواهد بود. کسی موفق خواهد بود که میدان را بشناسد. هم میدان را باید شناخت، هم باید دانست طرف مقابل چگونه می‌خواهد صحنه را تعریف کند. برای این که در میدان بتوانید حرکت درست داشته باشید باید بتوانید از آن چه می‌خواهد پیش بیاید پیشی بگیرید وگرنه عقب خواهید ماند، وگرنه او خواهد آمد و صحنه را تعریف خواهد کرد. اما چه کنیم تا وقتی وارد میدان شدیم منفعل نشویم؟ چگونه می‌توان میدان را شناخت؟ بعد از فتنۀ هشتاد و هشت، زیاد پرسیده می‌شد که فتنۀ بعد چیست؟ در جاهلیت که شریعتی نبود، حقیقتی نبود، استدلالی نبود، منطقی نبود، مبنای حکم دادن این بود که چه کسی زودتر می‌توانست هجو کند، یک شعر خوب بگوید، دیگری را منکوب کند. این شکل جاهلی بود، شکل مدرن آن می‌شود این که در جامعۀ شما استدلال جایگاه نداشته باشد، منطق جایگاه نداشته باشد، حقیقت جایگاهی نداشته باشد، بلکه اگر کسی زودتر توانست یک توییت بزند، طرف مقابلش را هجو کند، یا توانست زودتر فالوئر جمع کند، یا اگر کسی بر این مبنا توانست بیشتر به اصطلاح لایک بگیرد، بتواند غلبه پیدا کند؛ یعنی مناسبات درون جامعۀ شما به جای آن که بر مبنای حق تعریف شود، بشود چه کسی فالوورش بیشتر شد. اگر این مناسبات غلبه پیدا کرد، می‌شود همان میدانی که باید شناخت. اگر شما اینجا میدان را خوب تشخیص ندهید، آن موقع خود شما هم می‌گویید «او توییت زد، یکی هم من می‌زنم»، «او هجو کرد، یک هجو هم من می‌کنم»، مقهور بازی او می‌شوید، در حالی که تمایز شما این نیست، امتیاز شما این نیست. امتیاز شما آن حقیقت است، امتیاز شما دفاع از حق است. اینکه می‌گوییم میدان را باید شناخت، یکی از جنبه‌هایش همین است. اگر شما فعال باشید، اما در یک مسیر و میدانی فعال باشید که او تعریف می کند، یعنی صبح تا شب در گوشی بنشینیم بگوییم این و آن چه گفتند، آن وقت می‌بینید فضای کشور می‌رود به سمت مسائل به اصطلاح زرد. فتنۀ زرد این است؛ یعنی در یک جامعه به‌جای آن که مبنا استدلال و حقیقت باشد و عمق در مسائل ‌ خریدار داشته باشد، یک سطحی از ابتذال رونق داشته باشد؛ یک سطحی از حرفهایی که شاید ظاهر خوبی داشته باشند، اما عمق ندارند. اینجاست این اردوها اهمیت پیدا می‌کند تا شما آن عمق را پیدا کنید، آن مبنا را پیدا کنید تا بعد بر این مبنا بتوانید به میان میدان بیایید و امتیازتان را به رخ بکشید. باید دید حق چیست؛ هر چقدر این مفاهیم عالی را بتوانید با جاذبه‌های هنری به رخ بکشید، موضع قوی‌تری خواهید داشت. اعجاز قرآن همین بود که مفاهیم عمیق را به بهترین بلاغت، به بهترین فصاحت بیان می کرد. امروز هم اگر ما می‌خواهیم از اندیشۀ دینی دفاع کنیم باید مفاهیم آن را با قدرت به میان میدان بیاوریم و برای آن با بهترین شکل از ابزارهای هنری، از زبان شعر، از زبان سینما، از زبان هنر استفاده کنیم. این می‌شود همان حضور در میدان، ولی میدانی که به آن عمق بخشیده‌اید و در سطح نمانده‌اید، اینجاست که تازه امتیازات خود را باید به رخ بکشید. یکی از امتیازهای دانشجوی جوان حزب‌اللهی متدین این است که باید مسلط باشد به حرف‌های دقیق و عمیق در موضوعات مختلف. نه این که اگر کل حرفش را در مورد یک موضوع جمع کنند در حد یک توییت بماند و نتواند یک جمله بیشتر حرف داشته باشد. اخیراً فردی صحبت می‌کرد، تا یک جمله بیشتر از او سوال می‌کردند می‌گفت «آن را دیگر من نمی‌دانم، دیگر بلد نیستم!». مگر می‌شود با عمقی صرفاً در حد یک جمله مسیر روند یک کشور را تعیین کرد؟ این اردو یک آمادگی است برای عمق بخشیدن به موضوعات تا موقع حضور در صحنۀ دانشگاه و جامعه معلوم شود این دانشجو در این‌گونه مباحث حرف جدی دارد، برنامه دارد، هدفمند کار می‌کند، امتیازات خودش را می‌شناسد، تمایزات خودش را می‌شناسد. 🚩 «بخش ۱ از ۳» سخنرانی سعید جلیلی در طرح ولایت دانشگاه شهید بهشتی ۲۳مرداد۱۴۰۲‌‌‌‌‌ ‌ بیشتر بخوانید/ فتنۀ زرد و انزوای اصلح‌ها @saeedjalily