[بِسْمِ رَبِّ الْفٰاطِمَه] ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ماهم چـــرا یک هاله بر رخســـار دارد دریای چشـــمش گریهٔ خونبـــــار دارد داغی به قلبـــم می زند با قامتــی خم وقتی که دست خـــویش بر دیوار دارد من اولیـــن مظلـــــوم عــالم هستم اما این روزهـــا او غـــــربــت بسیـــار دارد گـــم می شود راه نفس در زخـــم سینه وقتی نگاهــــی سمــت آن مســمار دارد وقتی دعایش این شـده : "عَجِّل وَفاتی" یعنــــی بــرای رفتنــــش اصــــرار دارد از بــس شـــــده دلتنگ دیـــدار پیمـبــر در حـــوض کــوثر ، وعـــدهٔ دیـدار دارد درکوچه هاحیدرسلامش بی جواب است جــز فاطمـــه او محــرم اســــرار دارد؟ با ســردیِ همــسایه هایش باز هـر شب در زیــرِ لب "اَلجـــار ثـُـمَّ الـــدّار "دارد دارد به زیر لب ، ســـفارشــــها به زینب حــــرفی از عاشــــورا و یک پیکار دارد دیگر خیالش راحت از باب حسین است وقتی حسینش خواهــری غمخوار دارد آتش زدن ، شش ماهه کشتن از مدینه تا کــربلا این روضــه ها تکـــرار دارد صاحب عزای روضه ها فرزند زهراست او کــه نشــــان از حیــــدر کـــرّار دارد بر انتقــــامی ســـخت می آید بــزودی با دشمنــــان مـــادر خــــود ، کــار دارد ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۲/۹/۱۶ لینک کانال اشعار در ایتا↶ https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047 ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖༅࿇༅═‎‌‌‌─‌