‍ لا به لای روضه هایش از من پرسید:  میدونی اِرباً اِربا که می گن یعنی چی؟ گفتم: مثل گلی که پرپر کنند و بپاشند اطراف؟! گفت: نه! توی  وقتی بدن یه شهید هفده هجده  ساله رو جدا جدا توی شعاع دویست متری پیدا می کردیم، فهمیدم ارباً اربا یعنی چی دست و پا و جمجمه و اعضا هر کدوم یه طرف بود... برگرفته از کتاب عمار حلب @saelane_zahra