💠💠💠💠💠💠 ‍ ماه افتاده از ایوان که ببوسد رویش خم شده تا بزند گل به خم ابرویش دست آویخت در آغوش  سحر باد صبا تا که در دامن احساس  رساند بویش دست سقاست جدا از تن و تیرست خجل که چنین تاخته بر پیکر وبر آهویش لاله آورده اگر ژاله از آن است که باز شوید از خون جگر رویش وبوید مویش تا  که از شرم شود آب نگاه دریا بوسه ها تیر زند بر لب وبر بازویش دیگر از جام بلا خون جگر خواهد خورد چشم نرگس  شده آشفته تر از گیسویش صائم این سان که چراغ غزلم توفانی ست ترسم از صاعقه خاموش شود سوسویش https://eitaa.com/saemkashani https://eitaa.com/joinchat/2314535277Cf073001908