پاسخ خواهر# شهید_شفیعی
@safiran_shohadaa
من ومادررفتیم ییمارستان وقتی رفتیم ی جون که توویلچرنشیته بودتوحیاط بودمادرگفت اقامیدونی محمدرضا کجابستریه محمدرضاگفت ببینی میشناسیش مادرم اره که میشناسمش بچمه سرشواوردبالاگفت دیدی مادرنشناختی چونکه خیلی لاغرونحیف شده بودبعدا که تعریف کردگفت وقتی زخمی شدم هشت ساعت ازپام خون میرفت کسی نبود