[
#پاسخ_مادر_شهید
@safiran_shohadaa
طی چندین بار که سوریه بودن اخرین بار در 25 بهمن عازم عراق شدند وان زمانی بود که داعش به موصل عراق رسیده بودند علی اصغر به همراه عده ای از همرزمانش برای هجوم میرن که به یک جایی میرسن ظاهرا مدرسه بوده یکدفعه از بلند گوی مدرسه صدای داد وفریاد بچه ها میاد که کمک میخواستن علی اصغر چون زبان. عربی اشنا یی داشت میگه بچه ها بچه ها کمک میخوان اسیر شدن به گفته همرزمانش علی اصغر یکدفعه به سمت صدا میره که بچه ها را نجات بده هرچه دوستا نش صدا میزنند علی علی نرو میگن انگار یک نیروی خارق العاده علی اصغر را به سمت خودش میکشید علی اصغر وارد مدرسه میشه به سمت صدا میره نزدیک دفتر مدرسه دستگیره در را که میکشه. صدای مهیب انفجار ودود غلیظ فضای انجارا. پر میکنه همرزمانش میگویند یک ساعت طول کشید تا توانستیم به کمک نیروهایی که همراهمان بودند نزدیک شویم که انجا با پیکر اربا اربا ی علی اصغر مواجه شدیم فقط توانستیم یک پای علی اصغر را با خودمان بیاوریم چون اینقد عمق جنایت وفاجعه زیاد بود که تصورش هم غیر ممکن بود