[بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الایمه الاطهار علیهم السلام با ترجمه فارسی - تنبیه - صفحه ۳۶۹]
**[ترجمه]ای جوینده حقیقت و یقین! اکنون که از احادیث و آثار اهل تسنن در مورد داستان سقیفه مطلع شدی، آگاه باش که این است حال و وضع اجماعی که آنها ادعا میکنند در به خلافت رسیدن ابوبکر وجود داشته است، و از همین رو بود که عاقبت آن منجر به تباهی دین گردید. همه دانشمندان اصول اهل تسنن گفته اند که اجماع عبارت است از متفق شدن همه اهالی حل و عقد، یعنی مجتهدان و علمای مسلمانان، بر سر یک موضوع در یک زمان. بر اساس آن چه که در شرح مختصر عضدی و غیر آن آمده است، خود آنان در مورد تحقق اجماع و شرائط آن بحث کرده اند که آیا تحقق اجماع [با تعریف فوق] ممکن است، یا محال؟ و بر فرض مممکن بودن، آیا وجود هم پیدا کرده است یا نه؟ و با فرض همه این ها، آیا اجماع میتواند حجت و دلیل بر چیزی شود یا نه؟ و با فرض اینکه اجماع بتواند حجت و دلیل قرار بگیرد، آیا حتی اگر ثبوت آن به حد تواتر نرسد، باز هم میتوان حجت و دلیل باشد یا نه؟ و در همه این موارد میان علمای آنها مشاجره و کشمکش واقع شده است، پس آنها برای اثبات امامت ابوبکر، باید همه این موارد را ثابت کنند.
ای کاش میدانستم کسانی از هیچ کدام از این موارد را قبول ندارند، چطور ادعای امامت ابوبکر را میکنند و چطور آن را اثبات مینمایند.
بعد از این قبول اینها نیز اختلاف دیگری وجود دارد؛ و آن این که آیا در حقانیت اجماع شرط است که هیچ یک از اجماع کنندگان نباید تا هنگام مرگشان از مسأله مورد اجماع تخلف کنند و با آن مخالفت ورزند، یا چنین شرطی وجود ندارد؟ آنها هم چنین در این مساله اختلاف دارند که آیا اجماع خود به تنهایی حجت است، یا باید سندی داشته باشد که در واقع آن سند حجت حقیقی است؟ سندی که در مساله ادعای خلافت ابوبکر ذکر شده است، یک قیاس فقهی است؛ زیر آنان مطابق آن چه ادعا کرده اند، - البته خوانندگان حقیقت امر را خواندند و دریافتند - ریاست دین و دنیا را قیاس به امامت نماز در زمان بیماری رسول خدا - صلی الله علیه و آله - کرده اند. و فساد این ادعا بر کسی که شناختی ناچیز از اصول دین داشته باشد، پوشیده نیست، زیرا اثبات حجیت قیاس بسیار مشکل است و علمای شیعه و پیروان مذهب ظاهریه اهل تسنن و همه معتزله حجیت آن را نفی میکنند و هر یک بنا بر مذهب خود دلایل عقلی و نقلی [در نفی حجیت آن] میآورند. سایر فرق و مذاهب نیز در مورد اقسام قیاس و شرائط آن اختلاف زیادی دارند.
با فرض اثبات تمام این موارد، قیاس در جایی است که علتی در اصل وجود دارد و فرع در آن علت با اصل برابر باشد. در این جا نه تنها علت مفقود است، بلکه تفاوت آشکاری[ میان اصل و فرع] وجود دارد ؛ زیرا از نظر آنها اقتدا به هر فرد نیکوکار یا فاجری در نماز جایز است؛ و حال آن که در خلافت این گونه نیست؛ زیرا آنها عدالت و شجاعت و قریشی بودن و چیزهای دیگری را در خلافت شرط دانسته اند. هم چنین مسأله امامت جماعت مسأله واحدی است که در آن دانش زیاد و شجاعت و تدبیر و سایر شرایطی که از نظر آنها در خلافت شرط است، معتبر نیست. از آن جایی که خلافت عبارت از حاکمیت و حکومت در همه امور دینی و دنیوی است نیاز به علوم و شرایط زیادی دارد که هیچ یک از آنها در ابوبکر و دو خلیفه بعد از او وجود نداشت؛ بنابراین قیاس این به آن صحیح نیست.
و این که بعضی از آنها گفته اند که نماز از امور دینی و خلافت از امور دنیاست، اشتباهی واضح است؛ زیرا محققانی مانند شارح جدید التجرید، امامت را به حکومت عام دینی و دنیوی تعریف کرده اند، -. شرح المواقف ۲: ۴۶۹ - و ظاهراً همین درست است. مضاف بر این که اصل آن [که خلافت از امور دنیوی باشد] هم ثابت نیست؛ زیرا همان طور که قبلاً در روایات گذشت - و به زودی برخی از آنها را میآوریم - شیعیان این موضوع را به شدت انکار میکند.
برخی از آنها گفته اند: پیامبر - صلی الله علیه و آله - [در هنگام بیماری اشان امر به اقامه نماز کردند، ولی کسی را برای این کار تعیین نکردند، عائشه دختر ابوبکر به بلال گفت: پیامبر - صلی الله علیه و آله - امر کردند که ابوبکر امام جماعت شود. وقتی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - مطلع شدند، ] یک دست خود را بر شانه علی - علیه السلام - و دست دیگرشان را بر شانه فضل بن عباس گذاشتند و به مسجد رفتند و ابوبکر را از محراب کنار زدند و خودشان بر مردم نماز گزاردند، تا امامت ابوبکر در نماز، موجب خلل در دین نگردد. چیزی که بخاری با سند خود از عروة نقل کرده این قضیه را تقویت میکند: -. صحیح بخاری، کتاب الأذان، باب ۳۹، ۲: ۱۷۴ - «رسول خدا - صلی الله علیه و آله - اندکی احساس بهبودی کردند و [برای اقامه نماز] به محراب آمدند. ابوبکر به نماز رسول خدا - صلی الله علیه و آله - نماز میخواند و مردم نیز به نماز ابوبکر، یعنی به تکبیر او نماز میگزاردند. » -.