ما نسل سوم انقلابیم، نسلی که فرار شاه را ندید روز پیروزی را ندید... نسلی که امام را ندید... صبح روز ۱۴ خرداد با بغض صدای حیاتی درهم نشکست... نسلی که امام برای او یک دست مهربان بلند شده در قاب تلویزیون بود که به سه چهار سالگی ما لبخند میزد... نسلی که جنگ وسط گریه و شب بیداری نوزادی و کودکانه اش تمام شد... نسلی که بارها دنبال کاروان تشییع شهدا دوید و روی شانه ی نوجوانانه اش تابوت های چوبی تفحص شده را گرفت و فریاد زد برای دفن شهدا مهدی بیا...مهدی بیا!!! نسلی که در دوره ی آزادی و جنگ فرهنگی، به او ظاهرش، به او و تفکراتش، به او و کارهای انقلابی اش خندیدند و مسخره اش کردند. نسل دست به دست کردن کتاب های چمران و آوینی، نسل چسباندن پوسترهای حاج همت و امام خامنه ای به در و دیوار خانه و مسجد محله... نسلی که داستان سربازان روح الله را خواند و خواند و باور کرد میتواند زین الدین و باکری و همت باشد، میتواند علی اکبر خامنه ای باشد و رفت در عراق و سوریه یکی در میان قاب عکس جوان سی و چند ساله ی نسل سومی شد و برگشت... شهید مدافع حرم شد و برگشت... نسلی که فتنه را دید و شهید داد... نسلی که تمام کودکی و جوانی اش به سختی و کم امکاناتی گذشت اما مقاوم و صبور بزرگ شد و پای خون سرداران جنگ و جبهه ایستاد... نسلی که حالا امروز ۱۳ دی ۹۸ انگار همه چیز را یکجا دیده، فرار شاه را دیده، صبح پیروزی را، جام زهر قطعنامه را، داغ رحلت امام را، در خون غلتیدن همت و صیاد و خرازی ها را، رفتن و نیامدن دوستان هیئت و محل از سوریه را، نسلی که حالا از امروز به سردار مقاومتش باید بگوید شهید... شهید سلیمانی. ما نسل سوم انقلابیم... همان نسلی که از خواب و خوراکمان نه فقط در پیج و استوری و لایو گرفتن که در مدرسه و دانشگاه و محله مان گذشته ایم تا سرباز خوبی برای رهبرمان باشیم ما نسل سوم انقلابیم... نسلی که دهه به دهه دنبال کاروان شهدایمان دویده ایم، و فریاد زده ایم: برای دفن شهدا مهدی بیا...مهدی بیا... @saharshahriary