انتشارات صهبا - موسسه جهادی
🔖 💠 به مناسبت سومین سالگرد حاج علی شمقدری، دوست و همراه قدیمی حضرت آقا: 🔶 چهرۀ بعضی انسان‌ها، بدون هیچ سخنی، محبت و اخلاص را فریاد می‌زند. پشت میز کوچک و بسیار ساده‌ای، نزدیک به در حسینیۀ آیت‌الله سیدجواد خامنه‌ای (همان خانۀ پدری حضرت آقا در مشهد) پیرمرد باصفایی را می‌دیدی با قد کوتاه، عرقچین مشکی بر سر و پیراهن همیشه سفیدی بر تن. لبخند هم مانند رنگ پیراهن ثابت بود. 🔸 در روزگار جوانی، یکی از پامنبری‌ها و شاگردان همیشگیِ آیت‌الله خامنه‌ای بود، و نمایندۀ جمعی که گرچه دانشجو و طلبه و تحصیل‌کرده نبودند، اما جلوتر از خیلی از آنها، هم پای بحث‌های علمی بودند و سرشار می‌شدند. و هم‌پای عمل، تا پای جان در رکاب استاد و انقلاب می‌ایستادند. وقتی در سال ۵۶ آیت‌الله خامنه‌ای را به ایرانشهر تبعید کردند، او اولین نفری بود که با یکی از دوستانش، رنج و خطر سفر را به جان خرید و به ایرانشهر رفت تا مگر کمکی در آن شرایط سخت، از دستش بربیاید. حاج علی در این راه، از دادن جان هم فراتر رفت و برادر و پسرش را قربانی دفاع از انقلاب کرد؛ بدون ادعا و هیاهو.. 🔸 حاج شمقدری، هنوز هم خودش را شاگرد آقا می‌دانست. مثل شاگرد پای سخنرانی‌ها می‌نشست و با همت و علاقه‌ای عجیب، کتاب‌های منتشرشده از بیانات ایشان را مطالعه می‌کرد؛ گرچه چشمانش همراه این شدت مطالعه نبودند و به سختی و درد خود را همراه می‌کردند. حاج علی گاهی نکاتی از برخی کتاب‌ها، مثل «عهد مشترک» و «ولایت و حکومت» بیان می‌کرد که حقیقتاً مبهوت می‌ماندیم از این دقت و ریزبینی و نکته‌سنجی، و آنگاه چنان این نکات را با مسائل روز و سخنرانی‌های معاصر حضرت آقا تطبیق می‌داد که عمق بصیرت و شناختش را به تصویر می‌کشید. از آنهایی بود که زمان در محضرش کند می‌شد؛ ساعت به دقایقی می‌گذشت، به شیرینی آبنبات‌هایی که تعارفمان می‌کرد. 🤲📿 لطف می‌کنید اگر این پیرغلام مکتب اهل بیت را به فاتحه و صلواتی مهمان کنید.. ╭────── 📱 @sahba_nashr ╰────────────