_در این تکاپو چه میکنی؟ +دنبال حال خوب میگردم... _حال خوب؟! آن هم در این شلوغی...؟ گوشه‌ای، کناری، طبیعتی.. جای بهتری دنبالش بگرد! +او همینجاست! _از چه کسی حرف میزنی؟! +همان حال خوب دائمی، همان عدلِ خداوند، همان علت پابرجا ماندن زمین و آسمان، همان که اگر بود اثری از این همه سیاهی نبود _بیشتر بگو... او کیست؟! +مردی از پاکترین پاکان همانکه بدون چشم داشت دوستمان دارد آن که اگر بود، زمین بهشت میشد او هست ولی ما پشت کرده ایم به صاحب زمین و زمانِ خداوند! _مهدی موعود را میگویی..... +مولایم را میگویم او همینجاست میان ما، روی همین فرش ها میرود و می‌آید که ما میرویم از همین بازار ها و گذرها میگذرد که ما میگذریم در میان ما زندگی میکند و او را نمیشناسیم... حجت خدا غریب مانده که زمین تنگ شده آسمان بغض میکند و نمیبارد بلا می آید و بیماری جانمان را میگیرد و فریادرس نداریم... گویی در میان دعوا، حَکَم شهر را به داوری نگیریم.. چه میشود؟!! همین که میبینی! حال زمین و مردمانم خوش نیست به دنبال مان میگردم که در رکاب او، به این جهان رنگ دیگری بدهم...