۱۹ مهر 🇮🇷
🎞وداع باشکوه مردم خراسان شمالی با لاله‌های زهرایی/ ۴ شهید گمنام در بجنورد تشییع ‌شدند https://tn.ai
"" حضوری شکوهمند"" آنها فقط شش تَن بودند ولی ما انبوهی ازمردهاو زنها ی ساکن این شهرآمده بودیم، باران هنوز داشت می بارید، دیروز که وارد شهرماشدندشور غلغله ی خاصی بین مردم شهر به پا شده بود. همه بی صبرانه وعاشقانه منتظرشان بودیم ، دوربین بدستان وگوشی ها آماده بود تا از لحظه لحظه ی حضورشان تصویرتهیه کنند. تعدادی سپندهاشان را کنار آتشدانهای خود قرارداده بودندوتند وتند به آتشدانها خوراک‌می دادند ودود غلیظی فضارا پرمی کرد وصلواتهای پی د ر پی به گوش‌می رسید. جوانانی که خودجوش پمپ های گلآپاش به پشت داشتند فضارا معطر می کردند. این امت که چه عرض شود بلکه امت ایران سالها بود که منتظر وچشم براه بودند، پیران کشورهمگی خود را مادر وپدر، دختران وپسران کشور خویش را خواهروبرادراین مهمانان محسوب می کردند، در آن شلوغی وازدحامِ حضور کسی کسی را نمی شناخت اما همه اینهارا می شناختند!همگی دوست داشتند فاصله خود با آنهارا کم وکمترکرده وبه آنها نزدیک نزدیک شوند. شهررنگ‌دیگری بخود گرفته بود گویا امروز روز قتل است!که بازار اصلی وفرعی تعطیلِ تعطیل بود. تنها صدایی که بگوش می رسید صدای حزین نوحه خوانهای جوان وپابه سنها وپیرغلامها بود، شور نوحه خوانهای جوان وآئینی خوانهای شهر دل را ماتمکده کرده بود. جماعتی پابه سن که درمیانشان بی دست و بی پا وعصا بدست وناتوان پیش می رفتند چه درد آور می گریستند،بعضی هاشان دست به گردن کناردستی انداخته وهای های گریه می کرند، چند تائی ازآنها چفیه هاشانرا بر سر انداخته وآرام آرام ناله می زدند، بعضی دیگر باسوز وگدازی افزون‌تر بی پروا می گریستند وزیرلب زمزمه می کردند، اینها به گونه ای بی تابی می کردند که گویا این شش نفر را خوب می شناختند وباهم بوده اند. کامیون حامل تابوت های مهمانان غریبِ آشنا درآن ازدحام بسختی آرام آرام حرکت می کرد. نوحه خوان وقتی گفت شهید گمنام همه ی جماعت بی تابیشان عجیب بود! ✍ دل نوشته‌ی جانباز و آزاده سرافراز حاج 🆔 @sahebolamrkh