نکته‌ای پندآموز برای رفقای انقلابی: اگر ما بتوانیم مهندسی فرهنگی را به معنای واقعی کلمه ــ که حالا یک مختصر توضیحی خواهم داد ــ انجام بدهیم، میتوانیم گزاره‌های غلط را از فضای جامعه برطرف کنیم؛ نتیجه‌ی حتمی‌اش، زدودن گزاره‌های غلط از فضای ذهنیّت جامعه و رواج گزاره‌های درست است. حالا مثلاً فرض کنید که اگر چنانچه همین گزاره‌ی «نمیتوانیم» ــ که گفتیم انقلاب آمد و اساس این گزاره را به هم زد و از بین برد ــ علاج نشود، امروز باز در یک بخشهایی، با یک عناوین دیگری، با یک مقدّمات دیگری، این «نمیتوانیم»ها استنتاج میشود که باید علاج بشود. حالا با آن مقدّمات گاهی میگویند نمیگذارند؛ مثلاً جوان است، توانایی دارد، میتواند کار کند امّا میگوید «نمیگذارند کار کنم»، یا میگوید مدیریّت جامعه ضعیف است، یا میگوید قانون غلط است. بالاخره با مقدّمات گوناگونی به این نتیجه میرسد که آقا نمیشود کار کرد؛ نتیجه‌ی این «نمیشود کار کرد» چیست؟ یأس است دیگر؛ و این یأس به معنای واقعی کلمه، یک آفتی است مثل آفاتی که به گیاهان و به درختان و مانند اینها میخورد و خشک میکند و درخت را از رشد و از طراوت می‌اندازد. بنابراین این گزاره مثلاً باید از بین برود. گزیده‌ای از بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی ۱۴۰۱/۰۹/۱۵ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮       @sahebolamrkh ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯