🖤
رفته بودم سوی قبرستان شهر...
هر که را دیدم سوا خوابیده بود!
در کنار یکدگر ریز و درشت
هر کسی در زیر پا خوابیده بود؛
دلبر از عاشق جدا خوابیده و
عاشق از دلبر جدا خوابیده بود...
پهلوانی با همه کوپال و یال
بی توان و ادعا خوابیده بود!
آنکه دورش بود ده ها پاچه خوار
زیر گل در انزوا خوابیده بود..