(ادامه از ص1)
2️⃣
پس ابوبکر گفت: ای وای بر من! ای کاش مادرم مرا نزاییده بود!
اما عمر به او گفت: عجب از مردم، چطور ولایت امورشان را به تو دادهاند در حالی که تو پیرمردی هستی که خرفت و کودن شدهای!؛ از خشم یک زن اندوهگین و بی قرار میشوی و از رضایتش خوشحال! مگر چه کرده کسی که زنی را خشمناک کند؟!
و برخاستند و خارج شدند.
این خبر را ابن قُتیبه با این تتمه روایت کرده:
حضرت گفت: پس من خدا و فرشتگان را گواه میگیرم که شما دو نفر خشمناکم کردید و راضی و خشنودم نکردید، و هنگامی که پیامبر را ملاقات میکنم شکایتتان را نزد او میبرم!
پس ابوبکر گفت: من پناه میبرم به خدای تعالی از خشمش و خشم تو ای فاطمه.
سپس ابوبکر گریۀ سختی کرد و گریان خارج شد در حالی که حضرت به او میگفت:
بخدا در هر نمازم نفرینت میکنم.
و در پیام امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرستادۀ عمویش عباس در آخرین روزهای حیات حضرت زهراء(علیها السلام) اینگونه آمده است:
«.. و بدرستی که فاطمه دختر پیامبر خدا(صلّی الله علیه وآله) هنوز همچنان ستمدیده است، از حقش محروم، و از میراثش رانده شده. به سفارش پیامبر خدا(صلّى الله عليه وآله) دربارۀ وی عمل نشد، و حق و احترام پیامبر و حق خدای عزّ وجل نسبت به او مراعات نشد؛ و کفایت میکند که خدا حاکم است و کیفر دهنده و انتقام گیرنده از ظالمین!».
📚 موسوعة التاريخ الإسلامي 4: 142- 148.
از:
- الإحتجاج (الطبرسي، 548ق) 1: 149. و برای منابع خطبه، رک: موسوعة 4: 144. مرحوم مجلسی نیز این خطبه را از بیشتر این منابع در بحارالأنوار 43: 158- 163 آورده، و سپس تا ص170 به شرح آن پرداخته.
- كتاب سليم بن قيس الهلالي العامري(76ق): 391.
- علل الشرائع (الصدوق، 381ق) 1: 220- 223، ب149.
- الإمامة والسياسة (ابن قتيبة الدينوري، 276ق) 1: 14.
- الأمالي (الطوسي، 460ق): 155- 156، ح258.