🌹شهید امیر ناصر سلیمانی🌹 پیکرش را با دو شهید دیگر، تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه. نگهبان سردخانه می گفت: یکی شان آمد به خوابم و گفت : جنازه ی من رو فعلاً تحویل خانواده ام ندید ! از خواب بیدار شدم. هر چه فکر می کردم کدام یک از این دو نفر بوده ، نفهمیدم ؛ گفتم ولش کن ، خواب بوده . فردا قرار بود پیکرها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم.دوباره همون جمله رو بهم گفت . این بار فوراً اسمش رو پرسیدم. گفت:امیرناصر سلیمانی. از خواب پریدم ، رفتم سراغ جنازه ها . روی سینه یکی شان نوشته بود شهیدامیرناصر سلیمانی بعدها متوجه شدم توی اون تاریخ، خانواده اش در تدارک مراسم ازدوج پسرشان بوده اند ؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخورد. ☜ ⚘باولایتــ 🇮🇷 تاشهادتــ⚘ ☞ ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦۞✦┄ پیوستن به ڪاناݪ شُھَـــ﷽ـــد کربلایی حسن عشوری **** روحش شاد و یادش گرامی باد https://eitaa.com/joinchat/904593603C6c3f0ad237 https://eitaa.com/h_ashoore313 •به کانال مـا بپیوندید👆🏻