سرشت آدمی است و جوهره قلب عشق. بدون محبت،فطرت نیست وقلب بدون عشق،پاره ای از سنگ. این آفرینش خداوند یکتاست.خدایی که عبث نمی آفریند... حال که آدمی ناگزیر از محبت است،دارای پتانسیل بالای عشق است،می خواهد دوست بدارد و دوست داشته شود...یعنی این که همواره درگیر عشق و عاشقی است؛اگر عشق خداوند را درون قلب جای داد که هیچ،درمسیر است.باسرعت به هدف خلقت،یعنی قرب خداوند می‌رسد.....والا چون جوهره قلب،عشق است،محبت غیر خداوند در آن جای می گیرد. اینجاست که امام هدایت،احساس خطر می کند،ازخداوند می خواهد آزمایش وابتلایش را درجهت خلاف عشق و محبت او قرار ندهد،مبادا به او نرسدوبیراهه رود. الهی حبِّبْ إِلَيْنَا مَا نَكْرَهُ مِنْ قَضَائِكَ، وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا مَا نَسْتَصْعِبُ مِنْ حُكْمِكَ