تاثیر شگرف وجود قرآن و #صحیفه_سجادیه در منزل و اعتقاد صحیح، بر دفع سحر و جادو از زبان #علامه_مجلسی
علامهمجلسی مینویسد: «شنیدم از مرد ثقه از اصدقاء والد مرحوم خود که در زمان نواب گیتیستان- علیه الرحمه و الغفران- جوکی از هند آمد به این ولایت، و شهرت عظیم کرد که طلسمات و علوم غریبه میداند و مردم بر سر او جمعیت عظیم کردند، و به سعی بسیار به او راه مییافتند. شخصی مرا به تکلیف بسیار به دیدن او برد، و او ملتفت من نشد، و، چون خود نیز قدری سعی در تحصیل علوم غریبه کرده بودم، بر طبعم بسیار گران آمد.
چون برخاستم، به نزدیک او رفتم، و در گوش او گفتم که، اگر آنها که دعوی میکنی یکی را در این شهر به عمل آوری، مردی! این را گفتم و بیرون آمدم. بعد از چند روز شنیدم که او تفحص من میکند، و التماس میکند که من یک بار به دیدن او بروم. یکی از آشنایان او به سعی بسیار مرا به دیدن او برد. چون داخل شدم برخلاف سابق، مرا تعظیم و تکریم بسیار کرد، و مرا به خلوت برد، و گفت: به خدا سوگند میدهم تو را که بگویی که آن سخن که با من گفتی چه معنا داشت؟ و از جهت چه گفتی؟
گفتم: مگر اثر صدقی از آن سخن یافتی؟
گفت: من نیامدم به این شهر مگر به این قصد که پادشاه و امرا و اعیان همه را تسخیر کنم، و یک پسر و دختر درست در این شهر نگذارم، و بعد از آنکه تو آن سخن گفتی، هر عمل تجربی که داشتم کردم، و هیچ اثر ندیدم. نمیدانم چه جهت دارد!
من جواب گفتم که تو آن اعمال را در بلاد کفر برای کافری چند کردهای و اثر دیدهای، و اکنون به شهری داخل شدهای که آثار اسلام از طاعات و عبادات جمیع ایشان را فرو گرفته، و
خانهای نیست که چندین قرآن مجید و صحیفه کامل و کتب دعا نباشد، و هیچکس نیست که بر بازویش چندین تعویذ و دعا نباشد، و
سینههای ایشان مملو از عقاید حقه و قرآن و دعا و دل ایشان قوی است.
به اعتماد بر خدا، در چنین شهری جادوهای باطل تو چه اثر میکند؟ و منظرهای کفرآمیز تو چه کار از آنها میآید؟
این را که شنید، دست مرا بوسید و روز دیگر سفر اختیار کرد و روانه کفرآباد خود شد.»
منبع: کتاب حدود و قصاص و دیات از تالیفات مرحوم علامه مجلسی صفحه 55 و 56