⚫️ هنگامه اوج ماتم 🏴 مجلس ششم ـ مير علمدار ◾️ حسين‌جان! وقتي نام عباس تو مي‌آيد، داغ جانسوز آن يگانه برادر وفادار و سردار نام‌آور سپاه تو، سينه را مي‌فشارد و سرشك اشك از ديدگان ناقابل علاقه‌مندانت همچون باران بهاري فرو مي‌ريزد. آنگاه بي‌اختيار دست به سوي سينه مي‌رود. ◾️ حسين‌جان! 🏴 براي ما گفته‌اند و در تاريخ ثبت است كه قامت عباس دلاورت، همچون سروي افراشته، رشيد بود و طلعت زيبا و نوراني‌اش، ماه را شرمنده مي‌كرد. وقتي سوار بر اسبي تنومند و فربه مي‌شد، ‌پاهاي مباركش به زمين مي‌رسيد؛ گويي اسب، هيبت و شكوه و جلالش را برنمي‌تابد. كسي چه مي‌داند شايد اسب هم، در مقابل آن نام‌آور، تواضع و سر كُرنش فرود مي‌آورد. شايد هم وقتي عباس بر پشتش سوار مي‌شد، اين اسب در ميان هم‌نوعان به خود مباهات مي‌كرد و به ديگر اسبان فخر مي‌فروخت كه سواري چون عباس بر پشتش نشسته است. باور كن امروز هم وقتي انسان با پاي دل، قدم در مضجع شريف ابوالفضل العباس عليه السلام مي‌گذارد، با همين چشمان دنيايي‌اش، هيمنه و هيبت رشيدش را مي‌تواند از فضاي ضريح منورش صيد كند و خوشا به حال آنان كه چشم بصيرتشان باز است. ديروز و امروز و فردا و فرداهايي كه از روزگار باقي است، عباس دلاور تو همچون آبي زلال در فرهنگ مردم شيعه و حتي ديگر مذاهب، جاري است و شيعيان، آن را با چيز ديگري عوض نمي‌كنند. شب نهم با عزاداري براي عباس تو گذرانده مي‌شود. روز تاسوعا مردمان اين ديار آرام و قرار ندارند. همگان خود را به دسته‌ها و هيئت‌هاي مختلف مي‌رسانند تا در صفوفي فشرده و متراكم به سمت چند بقعه متبرك در شهر حركت كنند. آنان در حالي كه سرتاپا سياه‌پوشند بر سر و سينه مي‌زنند و با ذكر مصائب تو و اهل بيت مكرمت، خود را به بقاع متبرك ميرمحله، شالما، امامزاده ابراهيم، وردم، سنگ‌بست، امامزاده شفيع و پيرون‌بست مي‌رسانند. ... ✍️ 📚 منبع: فصلنامه ، شماره ۱۹، پیاپی ۱۶۰، پاييز ۱۳۹۴، مرکز پژوهش های صدا و سیما، اداره کل پژوهش های اسلامی رسانه، مقاله «هنگامه اوج ماتم»، صص ۹۸ ــ ۱۰۶ 👇👇👇 http://pajuhesh.irc.ir/Product/magazine/show.text/id/2625/book_keyword//occasion//index/1/indexId/249516 🏴🏴🏴 🖤 🔰 🆔 @sahranevesht