🔰 تربیت آمریکایی! 🔷🔹 جوانكى را ديدم كه به سبك فلان مجله مى‏ گويد كه من كمبود محبت دارم و كسى را مى‏ خواهم كه به من محبت كند. و باز به سبك همان مى‏ گفت كه كسى مرا درك نكرده، كسى مرا درك نمى‏ كند! 🔹 خنديدم در حالى كه در درونم طوفانى بود. آرام گفتم برادر تو هنوز ظرفيت خودت را درك نكرده‏ اى. تو خودت را درك نكرده‏ اى و گرنه محتاج درك ديگران نبودى. و گفتم: كسى كه با اين همه محبت از خدا، كمبود محبت دارد، كسى كه محبت خدا او را پر نكرده، ديگر محبت چه كسى او را سرشار مى‏ كند؟! 🔹 بيچاره تو كه درياى محبت را احساس نكرده‏ اى، با قطره‏ هاى به منت آلوده‏ى اين زن و فرزند و پدر و مادر چه مى‏ كنى؟ 🔹 ما نمى‏ دانيم كه حرف‏هامان به كجا مى‏ خورد و همين طور تقليد زده مى‏ گوييم، كمبود محبت داريم. ما كمبود محبت نداريم. ما محبت را نمى‏ شناسيم و جلوه‏هاى گوناگون آن را نمى‏ فهميم. 🔹 خيال مى‏ كنيم مرگ پدر، مريضى مادر، تنهايى و بى‏ كسى و خوارى و ذلت، دليل بر كمبود محبت است. همين‏ها بزرگترين محبت‏ هاست كه مى‏ سازد، كه بارور مى‏ كند. مگر آمده‏ ايم كه با پدر بزرگ باشيم و دست مادر را بر صورت خود احساس كنيم. و مگر اين كمبودها خودش سرشار كننده نيست؟ 🔷🔹ما هنوز نمى‏ خواهيم از اين تربيت آمريكايى صرف نظر كنيم. 🔹ما نمى‏ خواهيم ارزش عقده‏ ها را بفهميم؛ عقده‏ هايى كه اگر با شناخت و آگاهى تو تركيب شوند و اگر با رهبرى تو هدايت شوند، بزرگترين حركت‏ها را به دنبال مى‏ آورند. 🔹 ما نصف راه را رفته‏ ايم كه سرشاريم، نصف ديگرش را بايد با آگاهى‏ ها و شناخت‏ هايى از خودمان و از دنيا تأمين مى‏ كرديم. 🔹ما خيال مى‏ كنيم كه آمده‏ ايم تا خانه بسازيم، بزمى بسازيم و همين كه خانه‏ مان راخراب مى‏ كنند و بزممان رابه هم مى‏ زنند ناله مى‏ كنيم و بانگ برمى‏ داريم كه مسلمانى نيست، كه خدا نيست. 🔹بى‏ خبر! بى‏ خبر! آنها مى‏ خواهند تو را بسازند و تو را آورده‏ اند كه بسازند و اين است كه بزمت را مى‏ سوزانند، كه خانه‏ ات را خراب مى‏ كنند، كه محبوب‏ هايت را مى‏ شكنند، كه مگر برخيزى. 🔹خرابت مى‏ كنند، تا آب شوى. ديوارهايت را مى‏ ريزند تا به وسعت برسى. 🔹و اين است كه تو بايد خودت بخواهى و طلب كنى و اگر نخواهى و كردند، شكر كنى و يا لااقل صبر داشته باشى كه بارور شوى، نه آنكه جزع بزنى و فرياد، كه فرياد خريدارى ندارد و در زير اين گنبد كبود، بازارى ندارد، كه 🔹دنيا با درد همراه است و با غم مخلوط و با رنج پيچيده‏... 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۱۲۱