🍃بهشت من چند شب است که دارم التماس می‌کنم در دلت را باز کنی تا از این خانه بروم امّا گویی صدایم را نمی‌شنوی حتّی سوسوی امیدی هم نمی‌دهی تا دلم خوش باشد در دلت را باز خواهی کرد و من خواهم رفت. چه طور باید بگویم با چه زبانی، با چه واژه‌هایی تا باورت شود که من به خاطر تو می‌خواهم از دلت بیرون بروم. من از درد سر شدن بیزارم ولی حالا هم دردسر تو هستم و هم درد دلت. کسی را که مرهم درد نیست و خودش درد است باید بیرون کرد از دلی که هزار هزار دل به دنبال اوست. چه قدر بگویم بگذار بروم آقا؟! بگذار تو را از دست خودم رها کنم. در این سال‌هایی که در دلت خانه داشتم جز پاکی چیزی ندیدم. چه طور راضی شده‌ای به نگه داشتن آلوده‌ای چون من؟ دل تو بهشت خداست مگر بهشت جای آلودگان است؟ در این که من آلوده‌ام شکی نیست در این که دلت بهشت خداست هم تردیدی نیست. ولی گویی باید شک کرد در این قانون که بهشت جای آلودگان نیست. بهشت‌تر از دل تو کجاست؟ و آلوده‌تر از من کیست؟ هر چه بیشتر در دلت می‌مانم خودم را به عذاب خدا نزدیک‌تر می‌بینم. این چه بهشتی است که حس عذاب می‌دهد به من؟ در بهشت دل تو بودن، بزرگ‌ترین نعمت خداست اعتراف می‌کنم که من کفران این نعمت کرده‌ام و حالا صدای پای عذاب خدا را می‌شنوم که درست پشت سر من قرار دارد. چه قدر ندای «لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذابی لَشدید» را خوب می‌شنوم. دیگر توان در این بهشت بودن و شنیدن صدای پای عذاب را ندارم. بگذار بروم پیش جهنّمی‌ها آن جا همیشه منتظر عذابم برای همین هم زجرم زیاد نخواهد بود. فقط باید در بهشت، صدای پای عذاب را شنید تا فهمید زجرآورترین احتضار را در همین بهشت می‌شود چشید. دیدی حالا؟ اگر مرا از دلت بیرون کنی از این احتضار دم به دم رهایم کرده‌ای. باز هم منتظرم آقا! می‌خواهم از دلت بروم بیرون. در را باز کن. شبت بخیر بهشت من! 🌸حقیقت ناب🌸 🆔https://eitaa.com/sajjadi313