🍃مسافر این هم از یک جمعۀ منتظر دیگر آمد و رفت بی آن که تو بیایی. این آمدن‌ها و رفتن‌های جمعه‌ها و نیامدن‌های تو یک روز سر انجام تمام خواهد شد آن روز ما هستیم یا نه خدا می‌داند ولی سؤالی ذهنم را مشغول خودش کرده: مردم دوران ظهور تو جمعه‌هایشان چه رنگی است؟ درست است که جمعه‌های انتظار ما پر از خاطره‌های نیامدن توست ولی انتظار خودش یک مقام است ما به مقام انتظار می‌بالیم. لحظه‌های انتظار تو صیقلی داده به روح ما که سال‌ها ریاضت چنین توانی ندارد. مردم دوران ظهور تو به جای انتظار با چه چیزی روحشان را صیقلی می‌کنند؟ آقا! ما اگر رفتیم و ظهورت را ندیدیم حتماً برای مردمانی که تو را می‌بینند قصّۀ ما را تعریف می‌کنی من می‌دانم که آنها غبطۀ حال ما را خواهند خورد. وقتی که خواستی قصّه‌مان را برایشان بگویی از لحظه‌های غروب جمعه بیشتر بگو لحظه‌هایی که روز جان می‌کَند و ما هم دست و پای احتضارمان را می‌زدیم و بگو ما هر غروب جمعه مرگ را با چشممان می‌دیدیم. یک چیز دیگر هم از جانب ما بگو به کسانی که هر ظهر جمعه پای خطبه‌های نماز جمعه‌ات می‌نشینند بگو ما حسرت شنیدن یک حرف از زبان تو به دلمان ماند قدر این همه جمله‌های آسمانی را بدانند. شبت بخیر مسافر!