🅾قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است / مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌دلِ زمان خودش بوده است / او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. 🔰 رهبر معظم انقلاب ۶۹/۱/۳۰ 🍁🍁🍁🍁🍁 🌿قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است. یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعاً -نه به‌صورت تعارف- خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیه کمال انسانی است که البته باید با تمرین به این‌جاها رسید. 🌿شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف -که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌دلِ زمان خودش بوده است- اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این‌که طلبه بود ولی به شیوه اعیان و اشراف حرکت می‌کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می‌انداخت و لباس‌های فاخری می‌پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک‌التجار بوده یا از خانواده ملک‌التجار بودند. ایشان طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آن‌که توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوندملاحسینقلی همدانی -که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّی بزرگان می‌رفتند در محضر ایشان می‌نشستند و استفاده می‌کردند- راهنمایی شد. 🌿روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می‌رود، وقتی‌که می‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن‌جا صدا می‌زند که همان‌جا -یعنی همان دمِ در، روی کفش‌ها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همان‌جا می‌نشیند. البته به او برمی‌خورد و احساس اهانت می‌کند اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی او را پیش می‌برد. جلسات درس را ادامه می‌دهد. استاد را -آن‌چنان‌که حق آن استاد بوده- گرامی می‌دارد و به مجلس درس او می‌رود. 🌿یک روز در مجلس درس بعد که درس تمام می‌شود، مرحوم آخوندملاحسینقلی همدانی به حاج میرزا جوادآقا رو می‌کند و می‌گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می‌شود، قلیان را بیرون می‌برد؛ اما چه‌طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیان‌زاده، جلوی جمعیت، با آن لباس‌های فاخر! ببینید، انسان‌های صالح و بزرگ را این‌طور تربیت می‌کردند. قلیان را می‌برد به نوکرش که بیرون در ایستاده بود می‌دهد و می‌گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می‌رود قلیان را درست می‌کند و می‌آورد به میرزا جوادآقا می‌دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می‌کند. البته این هم که قلیان را به‌دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می‌گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این‌که بدهی نوکرت درست کند! 🌿این، شکستن آن منِ متعرض ِ فضولِ موجب شرکِ انسانی در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگ‌بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می‌برد و او را وارد جاده‌ای می‌کند و به مدارج کمالی می‌رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. 🌿بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونی هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت -همین‌طور ریاضت‌ها- پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.