🏴 واژه های خیس؛ قله مهربانی 🏴
▪️دوباره در فکر فرو رفتهام چطور واژهها را بفریبم؟ کاش کسی به دادم میرسید! واژهها خیلی از من زرنگترند اما من چه کنم با حرفهای ناگفته؟ گلوی قلمم را در پنجه میفشرند و نفَسش را در فراقِ «نوشتن از تو» بند آوردهاند. این بار به قدری عام مینویسم که واژههایم هرگز خاصِّ تو نشوند. شاید در آن پایان بتوانم حرف دلم را روی ورق بیاورم:
▪️مادر من مهربان است
اما نه مثل همۀ مادرها. از دریای مهربانیاش موجی برخاست و یک قطره از آن همه مهربانی، روی زمین افتاد و هزاران ذره شد.
یک ذرّه از آن روی دل مادران شما پاشید
و آنها مهربان شدند.
مهربانی مادران شما اگر دریا باشد که هست، یک قطره از مهربانی مادر من هم نیست.
▪️اگر مهربانی مادران شما تمام زمین باشد
این زمین، روستایی کوچک
در دل دنیای مهربانیِ مادر من است.
اگر مهربانی مادران شما دنیا باشد،
همۀ این دنیا ستارهای در کهکشان مهربانی مادر من است. اگر مادران شما مهربانند
مادر من معنای مهربانی است.
▪️نه! چندان عام هم نشد. عام که نشد هیچ! خاصِّ خاصِّ تو شد ؛ امّا با این حال، باز هم خوب دارم پیش میروم. واژهها را من یکی، خوب میشناسم. وقتی این معانی را به جانشان میدمی مست میشوند و هوش از سرشان میپرد.
«مهربانی» را ببین! چگونه به واژههای دیگر فخر میفروشد! چنان به واژههای دیگر ناز و عشوه میفروشد که گویا بر قلۀ عزت، ایستاده و پرمعناتر از او واژهای نیست. سَماعِ «مهربانی» در حلقۀ واژهها هوش از سر همه برده.
🏴 ادامه دارد ....
📚ریحانه خدا ، کتاب چهارم ، ص۲۱
#ریحانه_خدا
#واژه_های_خیس
#مصائب_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#محسن_عباسی_ولدی