🍃بمیرم برای تو
چند روزی پسرم نبود.
امروز آمد و دیدمش.
حسابی جایش خالی بود در خانه.
مینشستم و بلند میشدم
جایش را خالی میکردم.
حتّی بچههای دیگرم هم
توان پر کردن جالی خالیاش را نداشتند.
مگر میشود جای خالی یک گل را
یک گل دیگر پر کند؟
گل اگر گل باشد
وقتی که میرود
یک گلستان هم نمیتواند جایش را پر کند.
اصلاً دست خودم نبود دیدن جای خالیاش.
چشم که باز میکردم
جای خالی، خودش را نشانم میداد.
آقا!
مرا ببخش که جای خالیات را نمیبینم.
دنیا عجیب جای تو را برایم پر کرده است.
قربان تو!
شرمندگی وجودم را فرا گرفته
و دارد مرا غرق میکند در خودش.
از وقتی که فهمیدم
زمانی که از تو فاصله میگیرم
جای خالی مرا با هیچ چیز و هیچ کسی پر نمیکنی
و همیشه چشمت به جای خالی من است
آتش شرم بیشتر داغم میکند.
اگر تو جای خالی مرا
با دیگران پر میکردی
آن وقت چه خاکی باید به سر میریختم؟
تو که هیچ وقت این کار را نمیکنی؟
میکنی؟
من تلاشم را میکنم
تو هم از هیچ کمکی دریغ نکن
شاید از فردا جای خالیات را خوب دیدم
و دنیا با هر چه دارد نتوانست
جای خالی تو را برایم پر کند.
بمیرم برای تو!
چقدر غریبی که باید تو را در انتظار نگهداشت
تا روزی بیاید که جای خالیات دیده شود
و هیچ چیز جای تو را پر نکند.
شبت بخیر ای آشنای آسمان، غریب زمین!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی