✍️ (خلاصه اي از مباحث ارائه شده دكتر حامد ساجدي در مجمع عالي حكمت) ♦️: پاسخ به () (19) 🔸بررسی تقابل با ️5️⃣ ✅داوکنیز برای ملازمه میان پیچیدگی وصفی، افعالی و پیچیدگی ساختاری دلیلی را ذکر نکرده است، اما می توان در مقام تبیین دیدگاه او، دو دلیل را ذکر کرد: 1. شاهد تجربی: ما وقتی به موجودات پیرامونمان نگاه می کنیم می بینیم که هر چه موجودات دارای ساختار پیچیده تری هستند هوشمندترند پس طبق این استقرای تجربی، هوشمندترین موجود باید پیچیده ترین باشد. 2. شاهد عقلی: علت باید کامل تر از معلول باشد پس خدایی که این ساختارهای بسیار پیچیده را ایجاد کرده خود باید ساختار بسیار پیچیده تری داشته باشد. ✅به نظر می رسد داوکنیز در این بیان نتوانسته است بین کمال حقیقی و کمال اعتباری تفکیک کند. آنچه او می گوید در فضای کمال اعتباری صحیح است. در این فضا هرچه سیستمی پیچیده تر باشد کامل تر است یعنی کارایی بیشتری دارد. اما در نگاه فلسفی، یک سیستمی که از اجزای متعدد تشکیل شده است، کمالی جز همان کمال اجزائش ندارد چون اساساً وجودی مستقل از اجزائش ندارد و صرفاً به اعتبار ذهن ماست که یک وحدتی برای سیستم در نظر می گیریم و کمالی را به آن منتسب می کنیم. اما اگر بخواهیم وجودی داشته باشیم که حقیقتاً کامل تر از سایر وجودات باشد، باید کمالی که سایر وجودات دارند را یکجا و در یک وجود جمع کرده باشد. پس در فضای کمال حقیقی، قضیه برعکس می شود و هرچه یک موجود کاملتر باشد، دارای بساطت هستی شناختی بیشتری خواهد بود. ✅با این توضیحات اگر به استدلال داوکینز بازگردیم، در مورد صغرای استدلال او، باید بگوییم خداوند دارای پیچیدگی ساختاری نیست بلکه پیچیدگی وصفی، افعالی و شناختی دارد. اما در مورد کبرای استدلال او، آنچه باعث نامحتملی پیدایش یک موجود به صورت ناگهانی و دفعی می شود، پیچیدگی ساختاری است، زیرا در پیچیدگی ساختاری پیدایش تمام اجزا به طور هم زمان و در هماهنگی با یک دیگر بسیار نامحتمل است. بنابراین حد وسط استدلال داوکنیز به درستی تکرار نشده است و برهان او ناتمام است. ادامه دارد ... 🟣 کانال ابوالفضل ساجدی 🟣 🆔 @sajedi_ir 🔸ارتباط با ادمین کانال👇 @mohamad_admin