شب خواستگاری بود . برای خواستگاری به منزل خواهرم آمده بود . صحبت ها تا آخر شب طول کشید . مراسم که تمام شد،  موقع رفتن موتورش را تا سر خیابان کشاند و بعد روشن کرد تا برای همسایه ها مزاحمتی نباشد . همین رعایت او مورد توجه خانواده‌ام قرار گرفت. شهید حامد کوچک زاده🕊🌹