گفت: آقا این کلید دکانِ منه از حرامه، تو دیشب گفتی شرط توبه اینه هر چی حرومه از مالت بیرون کنی، منم دیشب باهاش آشتی کردم
کت و شلوارشم از تنش در آورد گفت: اینم پولش حرامه!!
دوتا لنگ خریده بود گفت پول اینا رو قرض کردم حلال باشه یه لنگ بست قسمت پایین بدنش یه لنگم انداخت رو دوشش شروع کرد گریه کردن...
گفت: توبه ام رو قبول کرد؟!
درست اومدم؟!