محمد شریف از دیگر بچه‌های شجاع کانال بود او دلیرانه می جنگید.. به سختی مجروح شد در لحظه شهادتش به دوستش گفت.. به مادرم بگو برود شاه عبدالعظیم و مرا دعا کند.. بعد دستش را بالا گرفت و با صدای ‌لرزان اما با حالت عرفانی خاصی فریاد زد.. مهدی جان! دست مرا بگیر... بچه‌ها دیدند که در لحظه شهادتش چگونه چهره معصومانه او از شادی شکفت... او به نقطه‌ای خیره شد و چشمانش برق زد..