#طنز_جبهه
💠 روح
معمولا یک هفته قبل از شروع عملیات تمامی تیپ ها و لشکرها در محدوده منطقه عملیاتی اردو برپا می کردند .
و آموزش ها در زمینه عملیات و نحوه نبرد توسط فرماندهان به نیروها آموزش داده می شد .
شب ها بیشتر بچه ها سرگرم ذکر و دعا می شدند . عده ای هم به بگو و بخند مشغول بودند😅 و برای افزایش روحیه بساط شوخی راه می انداختند .😁
از قضا هر روز صبح هم پیرمردی که به حاجی صلواتی شهرت داشت با سر و صدای بلند به داخل سنگرها می رفت و بچه ها را بیدار می کرد .
یک شب بچه های یکی از گردان ها ، همه را دور هم جمع کرد و نقشه اش را برای اذیت کردن حاجی صلواتی پیاده کرد .😬
القصه چند نفر ملاحفه های سفیدی مهیا کردند و لباس سفیدی که فقط جای دو چشم داشت را تهیه کردند . 👻صبح روز بعد حاجی بنده خدا طبق معمول ابتدا با بلندگو همه را دعوت به بیداری کرد ، سپس راهی سنگرها شد .
بنده خدا حاجی صلواتی هنوز به داخل سنگر نیامده بود که ناگهان روح بلند قامتی زوزه کشان جلویش ظاهر شد .👻😅 فقط تصور کنید این پیرمرد بنده خدا چه حالی پیدا کرد و چقدر ترسید.😅
روح هم ول کن نبود و دست از سر حاجی بر نمی داشت و مدام تعقیبش می کرد . پشت سر روح، یک گردان بسیجی می دوید و می خندید .😂😂
@salambarebrahimm
📚 منبع : کتاب غلط انداز