داستان پسرک فلافل فروش🌹
#قسمت_بیست_ونهم
#وابستگي_به_نجف
ايام حضور هادي در نجف به چند دوره تقسيم ميشود.
حالات و احوال او در اين سه سال حضور او بسيار متفاوت است. زماني تلاش داشت تا يك كار در كنار تحصيل پيدا كند و درآمد داشته باشد.
كار برايش مهيا شد، بعد از مدتي كار ثابت با حقوق مشخص را رها كرد و به دنبال انجام كار براي مردم و به نيت رضاي پروردگار بود.👌
هادي كم كم به حضور در نجف و زندگي در كنار اميرالمؤمنين علي علیه السلام بسيار وابسته شد.
وقتي به ايران بر ميگشت، نمي توانست تهران را تحمل كند. انگار گمگشتهاي داشت كه مي خواست سريع به او برسد.
ديگر در تهران مثل يك غريبه بود. حتي حضور در مسجد و بين بچهها و رفقاي قديمي او را سير نميكرد.
اين وابستگي را وقتي بيشتر حس كردم كه ميگفت: حتي وقتي به كربلا ميروم و از حضور در آنجا لذت ميبرم، دلم براي نجف تنگ ميشود😔.
مي خواهم زودتر به كنار مولی اميرالمؤمنين (ع) برگردم.☺️
اين را از مطالعاتي كه داشت ميتوانستم بفهمم. هادي در ابتدا براي خواندن كتابهاي اخلاقي به سراغ آثار مقدماتي رفت. آدابالطلاب آقاي مجتهدي را مي خواند و...
رفتهرفته به سراغ آثار بزرگان عرفان رفت. با مطالعهي آثار و زندگي اين اشخاص، روزبهروز حالات معنوي او تغيير ميكرد.🍃
من ديده بودم كه رفاقتهاي هادي كم شده بود! بر خلاف اوايل حضور در نجف، ديگر كمحرف شده بود. معاشرت او با بسياري از دوستان در حد يك سلام و عليك شده بود.
به مسجد هنديها علاقه داشت.نماز جماعت اين مسجد توسط آيتالله حكيم و به حالتي عارفانه برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين مسجد نماز مي خواند.😊
خلوتهاي عارفانه داشت. نماز شب و برخي اذكار و ادعيه را هيچ گاه ترك نميكرد☺️👌.
اين اواخر به مرحوم آيتالله كشميري ارادت خاصي پيدا كرده بود.كتاب خاطرات ايشان را ميخواند و به دستورات اخلاقي اين مرد بزرگ عمل ميكرد.
يادم هست كه مي گفت: آيتالله كشميري عجيب به نجف وابسته بود. زماني كه ايشان در ايران بستري بود مي گفت مرا به نجف ببريد بيماري من خوب مي شود.👌
هادي اين جملات را مي خواند و مي گفت: من هم خيلي به اينجا وابسته شدهام، نجف همهي وجود ما را گرفته است، هيچ مكاني جاي نجف را براي من نمي گيرد.❤️
اين سال آخر هر روز يك ساعت را به واديالسلام ميرفت. نميدانم در اين يك ساعت چه ميكرد، اما هر چه بود حال عجيب معنوي براي او ايجاد ميكرد.
اين را هم از استاد معنوي خودش مرحوم آيتالله كشميري و آقا سيد علي قاضي فراگرفته بود.
داستان شهید هادی ذوالفقاری🌹
🌷
#کانال_سلام_برابراهیم
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0