مرحوم آیت الله حق شناس :
وقتی ما در قم بودیم ، فقیری دو مرتبه به در خانه ما آمد .
روز اول من به او پول دادم و روز بعد ندادم . او اظهار کرد که من روزهام ، من هم گفتم ، بله ، اما امروز من هم مثل توام و چیزی ندارم .
شب در عالم رویا به بنده فرمودند :
چرا وقتی فقیر آمد و روزهدار بود ، او را رد کردی ؟!
گفتم : من پول نداشتم و برایم ممکن نبود که به او کمک کنم !
فرمودند : بله درست است اما میتوانستی از بقالی قرض بگیری و به او بدهی !
از خانه شما تا حرم ، چند نفر از کسبه شما را میشناختند ؟
گفتم هفت هشت نفر .
فرمودند : پس چرا از آنها قرض نکردی تا مشکل آن فقیر را حل کنی ، چرا از وجاهتت استفاده نکردی ؟!!!
کتاب مواعظ ، سلسله مباحث اخلاقی مرحوم آیت الله حق شناس ج۴ ص ۱۰۵