صورت برزخی علاقه به دنیا دوستی در نجف داشتیم که خیلی فوق العاده و خوب بود به نام آشیخ عبدالله، ایشان می‌گفت: من شنیدم که یکی از بزرگان به نجف آمده است و باطن اشخاص را می‌بیند و صریحاً می‌گوید. من منزل او رفتم و دیدم شلوغ است. خیلی می‌آیند و می‌روند. یک مقداری نشستیم تا خلوت شد. بعد آن بزرگ گفت: آشیخ کاری داشتی؟ عرض کردم: بله. گفت: چه کار داری؟ گفتم: من مریضم دکتر آمدم، مرضم را نمی‌دانم چیست. دوایم را هم نمی‌دانم چیست. بفرمائید مرضم چیست و چه کار کنم؟ فکری کرد و گفت: بله مریضی. مریضی تو دو چیز است. یکی صورت برزخی تو زن است؛ یکی هم اینکه دو تا شاخ بسیار بزرگی داری. این مرض تو است. گفتم: دوای آن چیست؟ گفت: دوای آن این است که علاقه¬ای که به زن داری برای خدا داشته باش، از باب اینکه اهل و عیال تو هستند به آنها رحم بکن، نه فقط برای نفست او را بخواهی؛ بلکه برای اینکه یک بنده‌ای است از بنده‌های خدا که تحت اختیار توست. این را رحمش کن، تفضل به او بکن. آقایی به او نفروش، نخواه بر او مسلط باشی. با او مدارا کن. محبت و علاقه¬ای هم که داری، محبت و علاقه جنسی نباشد. از باب اینکه بنده خداست، مخلوق خداست، دست پرورده حق است او را دوست داشته باش. این راه درمان آن مرض است؛ گفتم: این شاخ ها چیست؟ گفت: دو تا قالی بسیار عالی در خانه¬ات داری، علاقه ات به اینها خیلی زیاد است. گفتم: خداحافظ پا شدم رفتم حرم امیرالمؤمنین گفتم: یا علی! من چندین سال است اینجا هستم. آقا! سزاوار است منِ پیرمرد بمیرم و با این دو تا عیب بروم؟ صورت برزخی من زن باشد؟ و این دو تا شاخ را هم داشته باشم؟ و گریه و التماس کردم و به خانه آمدم. این داستان ادامه دارد... ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 👉 @naseri_ir