🕯🥀🍂
🥀
❇️
صبح بعد از شهادت و جریان سیلی خوردن مقداد
💠 بعد از دفن شبانه هنگامیکه صبح شد، مردم به سمت منزل فاطمه سلامالله علیها روی آوردند تا بر او نماز بخوانند.
مقداد، ابابکر را دید و به او گفت: ما او را دیشب به خاک سپردیم عمر به ابوبکر گفت: آیا به تو نگفتم آنها مخفیانه او را دفن میکنند تا ما حاضر نباشیم.
🥀 مقداد گفت: این وصیت فاطمه سلامالله علیها بوده است که شما بر او نماز نگذارید.
🥀 عمر دست خویش را بالا برد و به شدت بر سر و صورت مقداد زد که از شدت ضربه، مقداد درمانده شده بود. حاضرین مقداد را از دست او رها کردند.
🥀 مقداد گفت: دختر رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم از دنیا رفت در حالی که خون از پهلوی او به سبب ضربه شمشیر و تازیانهای که تو به او زده بودی، جاری بود.
و من در نزد شما بسیار حقیرتر از علی علیهالسلام و فاطمه سلامالله علیها هستم.
🥀 هنگامیکه این کلام را شنیدند، گفتند: به خدا سوگند آن کسی را که باید بزنیم، علی بن ابی طالب علیهالسلام است.
🥀 به سوی علی علیهالسلام روی آوردند و او در مقابل درب خانه نشسته بود. عمر به او گفت: ای پسر ابیطالب علیهالسلام آیا حسادت قدیمیات را رها نکردی.
🥀 رسولخدا صلیاللهعلیهوآله را غسل دادی و بر نماز فاطمه سلامالله علیها بدون حضور ما نماز خواندی و به حسن علیهالسلام یاد دادی که به ابوبکر بگوید از منبر پدرم پایین بیا.
🥀 علی علیهالسلام سکوت نموده بود و چیزی نمیفرمود. عقیل پاسخ داد: به خدا سوگند شما حسودترین مردم هستید و کسانی هستید که به دشمنی پیامبر و اهل بیتش پیشی گرفتید. فاطمه سلامالله علیها را دیروز آنچنان زدید و او از دنیا رفت در حالی که پشت او (پهلوی او) غرق خون بود و او از شما دو نفر ناراضی بود..!
📚
فاطمیه مأثور، حجتالاسلام حنیفی، صفحه ۲۱۲
#فاطمیه
🥀
🕯🥀🍂