صالحین دامغان
#خاطرات_شهید_حسن‌باقری🌷 💬 هر کاری تمرین می‌خواهد |مؤیدرضوانی| ◽️حسن انسان اهل تفکری بود و هرچه را
🌷 💬 شما برو بخواب ◽️خودمان را برای عملیات والفجر مقدماتی آماده می‌کردیم. حسن باقری به من گفت: «بیا بریم از اسرا بازجویی کنیم.» ◽️در بین اسرایی که چند شب پیش گرفته بودیم، سه نفر از فرماندهان عراقی به چشم می‌خوردند و حسن می‌خواست بداند، عراق در مورد منطقه‌ای که ما برای عملیات انتخاب کرده‌ایم، چگونه فکر می‌کند. او حتی در انتخاب اسیر نیز دقت می‌کرد. ◽️به هر حال، بازجویی را آغاز کردیم. آن شب بازجویی به درازا کشید و تا ساعت یک بامداد به طول انجامید. من خسته شده بودم. به او گفتم: «حسن! چقدر از این‌ها سوال می‌کنی؟ مگه می‌خوای آموزش ببینی؟» گفت: «چه اشکالی داره؟ ما باید از این‌ها اطلاعات بگیریم.» ◽️خستگی شدیداً بر من غلبه کرده بود. جالب این‌که، در آن لحظات، من به علت خستگی در ترجمه سؤالی که او گفته بود، اشتباه کردم و او با اینکه هنوز به زبان عربی تسلّط نداشت، به من گفت: «شما در سؤال کردن اشتباه کردی؟ سوالت رو درست بپرس.» ◽️آنقدر دقیق و نکته‌سنج بود که حتی اشتباهات سوالات عربی را نیز می‌فهمید. ◽️وقتی دید که من دیگر نمی‌توانم ادامه دهم، گفت: «شما برو استراحت کن.» من هم رفتم و از خستگی نفهمیدم کی خوابم برد. ◽️ در یک لحظه از خواب پریدم. نگاهی به دور و بر انداختم و با کمال تعجب دیدم که حسن هنوز مشغول بازجویی از اسراست و دست و پا شکسته، از آن‌ها سؤال می‌کرد و جواب می‌گرفت. ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan