فرمود: صبر كند تا آن گاه كه خدا او را اجازۀ خروج دهد،
پس از يمن از دهى كه به آن كرعه گويند بيرون آيد، بر سرش عمامهاى است و زرهى بر تن و شمشير من ذو الفقار را به كمر بست، و يك نفر فرياد مىزند: اين مهدى خليفة اللّٰه است پيروى او كنيد؛
زمين را پر از عدل و داد كند چنانچه از ستم و بيدادگرى پر شد، و اين هنگامى است كه دنيا هرج و مرج شده و هر كس بر ديگرى شبيخون زند؛ نه بزرگ بر كوچك و نه زورمند بر ناتوان رحم كند،
پس در اين هنگام خدا او را به خروج رخصت فرمايد.