نوروز ١٣۶٢ رسید...
محمد گفت : مادر میخواهم سرم را اصلاح کنی.
رفت شانه و قیچی را آورد و داد دستم.
بغضی راه نفسم را بسته بود، هم نوازشش می کردم هم موهایش را با قیچی کوتاه می کردم.
تمام که شد گفت:
برای سلامتی تنها مادر شهید ژاپنی #صلوات.
و خودش بلند #صلوات فرستاد.
از روی صندلی بلند شد و تمام قد مقابلم ایستاد... دلم گواهی می داد این پسر را دیگر نمیبینم و این آخرین دیدار ماست...
✍🏻 راوی خانم کونیکو یامامورا مادر شهید محمد بابایی
📕 مهاجر سرزمین آفتاب صفحات ١۶٩ و ١٧٠
شادی روح این مادر فداکار که تازگی به رحمت خدا رفتند و فرزند شهیدش صلوات
💥💥کانال اختصاصی صلوات را دنبال کنید :
@sallavat