سلمان: 4 2- بررسى و تحليل نظريه اصول متلقات نظريه اصول متلقات در شهرت را از دو زاويه بررسى مى كنيم: يكى از زاويه ديد عقلانى تاريخى آية الله بروجردى كه با صرف نظر از نص شرعى، شكل گرفته است وديگرى از زوايه تمسك اين شخصيت و نيز امام خمينى به مقبوله عمر بن حنظله كه يكى از نصوص وارد شده در شهرت است. يكم. شهرت دراصول متلقات برپايه نگاهى عقلانى- تاريخى موفقيت نظريه پردازى درزمينه شهرت به عبور از چهار مرحله نيازمند است نظريه اى كه اين فرايند را طى نكند با ابهامات يا اشكالاتى گاه بزرگ برخواهد خورد. چهار مرحله عبارتند از: تعيين ملاك اعتبار شهرت، تقسيم شهرت، تعيين شهرت معتبر، قيود و شروط. (الف) تعيين ملاك اعتبار شهرت اين مرحله تنها مرحله اى است كه نظريه پردازان به آن توجه كافى و كامل كرده اند. چكيده مباحث اصوليان را مى توان چنين ارائه كرد: شيعه براى اجماع بر خلاف اهل سنت اعتبار و حجيت مستقل، قائل نيست. اعتبار و حجيت آن را ناشى از حجيت سنت مى داند بدان لحاظ كه راهى به سوى سنت و كاشف از آن است. ((338)) عالمان شيعه از آغاز تاكنون در اين مساله اتفاق نظر داشته و مناط اعتبار اجماع را كشف از راى معصوم(ع) دانسته اند، اما اين كه مناط خود كشف چيست؟ و به عبارت ديگر فرايند كشف، چگونه و بر چه اساسى شكل مى گيرد؟ به مساله اى اختلافى بدل شده است. متقدمان به مناط هايى همچون لطف ، تقرير ((340))، بودن معصوم ((341)) در ميان ((339)) اجماع كنندگان و معتقد بودند و مى گفتند: اجماع از آن جهت راى معصوم را كشف مى كند كه لطف يا عدم تقرير باطل، بر امام ضرورى است يا اين كه امام(ع) درميان امت است و بنابراين اگر اجماع رخ داد به دست مى آيد راى معصوم(ع) همان راى اجماع كنندگان است. در حالى كه متاخران، اساس و مناط جريان كشف در اجماع را هيچ يك ازامور فوق به حساب نمى آورند. از ديدگاه اينان، تراكم ظنون و منتهى شدن آن به اطمينان و به سخن ديگر، حدس، عامل شكل دهنده جريان كشف است. ((342)) در اين مقال، توضيح بيشترى دراين زمينه كه مبحثى اصولى است نمى دهيم و تنها به ديدگاه آية الله بروجردى اشاره مى كنيم. وى مانند همه علماى شيعه مناط اعتبار اجماع را كاشفيت از راى معصوم(ع)مى داند اما دراين كه مناط اين كاشفيت، مانند ساير متاخران انديشيده است يعنى ملاك هايى همچون لطف، تقرير و را عامل كشف نمى داند و از عنصر حدس سخن به ميان مى آورد. ((343)) اگر ملاكهايى همچون لطف و تقرير را پذيرفتيم بايد بدانيم كه دراين صورت، تحقق جريان كاشفيت تنها درگرو اجماع است و بس! يعنى با شهرت، اين جريان صورت نمى گيرد به اين دليل كه براساس قاعده لطف اين تنها پنهان ماندن حق به صورت كامل است كه خلاف لطف تلقى مى شود اما اگرحق به صورت غير كامل پنهان ماند خلاف لطف واجب نيست و بديهى است كه تنها اگر همه بر باطل اتفاق كنند، خفاى كامل حق انجام مى گيرد اما اگر شهرت بر باطل انجام گرفت، حق به طور كامل مخفى و پنهان نمى ماندو دخالت معصوم(ع) براى برهم زدن شهرت، ضرورى و مصداق لطف واجب نيست.((344)) براساس تقرير نيز دخالت امام براى برهم زدن تنها هنگامى است كه همه برباطل اجماع كنند چه آن كه عدم دخالت دراين صورت به معناى تقرير باطل است. بدينسان شهرت براساس قاعده لطف و تقرير از عنصر كشف برخوردار نيست اما براساس ديدگاهى كه جريان كشف را ناشى از «دخول معصوم (ع) در امت» مى داند شهرت مى تواندكاشف از راى معصوم(ع) باشد، البته به شرط اين كه مخالفان نظر مشهور معلوم النسب باشند و آنها را بشناسيم.((345)) اين شرط از آن جهت است كه درصورت معلوم النسب بودن ما مى دانيم كه امام(ع) در زمره مخالفان نيست پس به ناگزير درميان مشهور قرار دارد. برپايه حدس و تراكم ظنون نيز شهرت مى تواند كاشف باشد هر چند جريان كشف بر پايه آن به قوت و سرعت جريان آن بر پايه اجماع نيست. آيةالله بروجردى از آن جا كه به حدس و تراكم ظنون مى انديشيد، كاشفيت را در انحصار اجماع نمى ديد و براى شهرت نيز اعتبار قائل بود: مشهور بودن حكم مساله نزد قدما از وجود دليل معتبر برآن حكم كشف مى كند. ((346)) امام خمينى نيز همانند بروجردى مى انديشد: در شهرت قدما مناط اجماع وجود دارد بلكه اجماع چيزى جز آن نيست.((347)) @salmanraoofi