106. 🔅🔅🔅 ⏪29- مَثَل سراب و ظلمات (موضوع آیه 39و40 سوره نور) 🔘- سخنی از امام خمینی رحمه اللّه در باره فطرت خدا جویی چنانکه از مثل ((سراب )) استفاده می شود هر انسانی به حکم فطرت ، خواهان کمال و سعادت است ، لیکن آدمی در راه رسیدن به کمال ، گاهی به اشتباه می رود ، فطرتش او را به سوی آب حقیقی که مایه حیات و شادابی واقعی است ، دعوت می کند ، ولی او سراب را به جای آب می پندارد و دنبال آن می رود ؛ آب در کوزه دارد و تشنه لبان می گردد ، یار در خانه دارد و دنبال اغیار می دود و سرانجام از یار می ماند و به مقصد نمی رسد . 🔳امام خمینی قدّس سرّه کراراً در بیاناتشان به این مطلب اشاره می کردند ، از جمله در سال 1359 در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، طی سخنان مبسوطی فرمودند : ((و این بشر یک خاصیّتهایی دارد که در هیچ موجودی نیست ، من جمله این است که در فطرت بشر طلب قدرت مطلق است ، نه قدرت محدود ، طلب کمال مطلق است ، نه کمال محدود . علم مطلق را می خواهد ، قدرت مطلقه را می خواهد و چون قدرت مطلق در غیر حقّ تعالی تحقّق ندارد ، بشر به فطرت حقّ را می خواهد و خودش نمی فهمد ، یکی از ادلّه محکم اثبات کمال مطلق ، همین عشق بشر به کمال مطلق است . عشق فعلی دارد به یک کمال نه به توهّم کمال مطلق به حقیقت کمال مطلق . عاشق فعلی بدون معشوق فعلی محال است . در اینجا توهّم و ساختن نفی تاءثیر ندارد برای اینکه فطرت دنبال واقعیت کمال مطلق است نه دنبال یک توهّم کمال مطلق ، تاکسی می گوید بازی خورده است . فطرت بازی نمی خورد . . . 🔹اگر تمام عالم را ، تمام این کهکشانها و تمام این سیّارات و ثوابت و هرچه هست در تحت سلطه یک نفر بیابد . باز قانع نمی شود برای اینکه اینها کمال مطلق نیست . . . 🔹فرض کنید که رئیس جمهور آمریکا نصف قدرت این سیّاره را دارد و خیال می کند که اینکه کم است آنکه من می خواهم این نیست خیال می کند که اگر شوروی را هم شکست بدهد و منزوی کند و همه این سیّاره در تحت قدرت او بیایند بس است این نمی فهمد که اینجور نیست ، این نمی فهمد که عاشق خداست نه عاشق دنیا . دلیل این است که وقتی رسید به آنجا می بیند کافی نیست اگر به او گفتند در سیّاره مشتری هم یک چیزهایی هست می خواهی به او بررسی ؟ هیچ ممکن نیست که بگوید : نه ، می گوید : آری هیچ سیر نمی شود . . . 🔹در تمام فطرتها بلااستثنا تمام فطرتها بی استثنا عشق به کمال مطلق است عشق به خداست ، عذاب برای این است که ما نمی فهمیم ما جاهلیم عوضی می گیریم مسائل را ، اگر روی همین فطرت ما پیش برویم به کمال مطلق می رسیم اینکه انسان را معذّب خواهد کرد ، این است که کمال را عوضی گرفته است . خیال می کند کمال رئیس شدن است رئیس اداره شدن است . رئیس اداره که می شود ، می بیند اینکه کم است ، اداره چه است رئیس یک کشور شدن است ، وقتی رسید می رود سراغ کشور دیگر آن هم وقتی رسید می رود سراغ دیگری همه عالم را به او بدهند باز سیر نمی شود برای این است که کمال مطلق آرزوی انسان است فطرت انسان ( . . . فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا . . . )(325) که این فطرت توحید است ، فطرت کمال مطلق است تا آنجا نرسیدهی می خواهید ، دنبال یک گمشده ای شما هستید ، عوضی می گیرید آن گمشده را . . . پس اینقدر دنبال این ورق و آن ورق و این جبهه و آن جبهه و این طرف و آن طرف نگردید زحمت ندهید خودتان را شما سیر نخواهید شد . . . آنی که انسان را از تزلزل بیرون می آورد آن ذکر خداست ، یاد خداست که تزلزل ها ریخته می شوند ، اطمینان پیدا می شود)) . 🔳و در اواخر عمر شریف خود در نامه ای به ((گورباچف )) ، صدر هیاءت رئیسه اتّحاد جماهیر شوروی آن وقت نوشتند : ((انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق می خواهد و شما خوب می دانید که انسان می خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست ، فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست ، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد . پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد ، آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم گرچه خود ندانیم . انسان می خواهد به ((حقّ مطلق )) برسد تا فانی در خدا شود . اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است . . . )) .