نبرد بیت المقدس2 (1366/10/25) با رمز: یا زهرا
روایتی ناتمام
عملیات کربلای5 آخرین راهکار در جبهه جنوبی بود و پس از آن ادامه جنگ در جبهه جنوب میسر نبود. از سوی دیگر نیروهای خودی که افزون بر هدف راهبردی شان در جبهه جنوبی، هدف راهبردی دیگری را هم در جبهه شمالی تعیین کرده بودند، از فروردین 1366 دور جدیدی از نبردها را در جبهه شمالی با هدف تهدید سلیمانیه آغاز کردند؛ نبردهایی که با عملیات کربلای10 شروع شد و در دی و بهمن همان سال با عملیات بیت المقدس2 ادامه یافت.
بدین ترتیب در 10 ماه نخست سال 1366، با اجرای دو عملیات کربلای10 و نصر4 ارتفاعات بین رودخانه های مرزی چومان مصطفی و قلعه چولان به همراه شهر ماهوت فتح شد. سپس با اجرای عملیات نصر8 رود عریض قلعه چولان نیز تصرف شد و در روزهای پایانی دی 1366 هم تصرف چند ارتفاع دیگر در دستور کار قرار گرفت.
سپاه پاسداران با فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء(ص) و با برپایی دو قرارگاه نجف و قدس، هدایت عملیات را بر عهده داشت. لشکر31عاشورا هم که یکی از یگان های مانوری قرارگاه قدس بود، در این عملیات 9 گردان سازمانی اش را فرماندهی می کرد.
منطقه عملیات در شمال شرقی سلیمانیه قرار داشت؛ منطقه ای برف گیر که از شمال به ارتفاعات گرده رش و ویولان، از جنوب به ارتفاعات الاغلو، دولبشک و باش قلعه، از غرب به ارتفاع گوجار و از شرق به ارتفاعات آورین و گلان محدود می شد. رودخانه قلعه چولان این منطقه را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرده است و از شمال تا جنوب منطقه عملیاتی امتداد دارد.
نبرد با طبیعت سخت
اجرای عملیات در ارتفاعات صعب العبور، هم زمان با فصل سرما و یخبندان، بسیار دشوار بود. فعالیت های طاقت فرسا برای فراهم شدن مقدمات عملیات و تلاش های گسترده و نفس گیر برای باز نگه داشتن جاده های یخ زده و برفی که برای رفت و آمد یگان های مانوری و پشتیبانی از خطوط نبرد ضرورت داشت، نیز بخش دیگری از دشواری نبرد با طبیعت را به تصویر می کشید. همچنین ضرورت عبور از رودخانه قلعه چولان که به نصب پلی روی آن انجامید، پرده دیگری از این نمایش بود.
صعود شبانه رزمندگان روی ارتفاعات برفی و یک هفته نبرد شبانه روزی با بالاپوش زمستانی در برابر دشمنی که در سنگرهای خود بر یال های ارتفاعات تسلط داشت نیز خود داستانی شگفت انگیز است. انتقال شهدا و مجروحان در خط به پشت جبهه و تدارک نیروهای درگیر نبرد هم هزاران حرف ناگفته را باقی می گذارد.
روایتی ناتمام
بی تردید همه رزمندگان و تک تک 9 گردان عمل کننده در مراحل مختلف این عملیات در پیروزی های بدست آمده شریک و سهیم هستند. اما این رسم روزگار است که اگر درست روایت نکنید دیگران آنگونه که می خواهند روایت خواهند کرد. شهدای سرافراز دفاع مقدس به وظیفه ملی و دینی خود به خوبی عمل کردند و اینک ما و بقیه السیف آنها هستیم و روایت صادقانه هر آنچه رخ داده است. بر سخنوران، نویسندگان و فعالان عرصه دفاع مقدس است که حقایق نهفته نبردهای قهرمانانه و مظلومانه رزمندگان را در عملیات ها و خطوط پدافندی در دشت های تفتیده جنوب و ارتفاعات سربه فلک کشیده برفی شمال غرب از سینه مجروح رزمندگان و جانبازان و آزادگان بیرون بکشند و به عنوان سند افتخار این ملت و جوانان این مرز و بوم به نسل های بعدی و آیندگان روایت کنند.
چندی پیش کتاب «اطلس لشکر31عاشورا در دوران دفاع مقدس» بوسیله جلال معبودی تالیف و منتشر شد. برای بازخوانی مراحل مختلف عملیات بیت المقدس2 و مطالعه ایثارگری و حماسه آفرینی رزمندگان شهرستان خوی در این عملیات هر چقدر در این کتاب بیشتر گشتم، متاسفانه هیچ اثرث و روایتی حتی کوتاه از رزمندگان دلاور و خظ شکن گردان های علی اکبر(ع) و امام سجاد(ع) ندیدم. در حالی که در جدول مندرج در صفحه 220 این کتاب، گردان های مذکور به فرماندهی برادران علی یوسفی و حسین حاجی حسینلو در شمار یگان هایی ذکر شده که درمراحل مختلف این عملیات شرکت کرده و تعداد 15 نفر از بهترین فرماندهان و نیروهای این یگان ها نیز در آن به شهادت رسیده اند. از نویسنده محترم کتاب گلایه ای نمی کنیم شاید اطلاع چندانی از مانور این یگان ها نداشته است؛ اما از فرماندهان بومی حاضر در سپاه عاشورا (لشکرسابق 31 عاشورا) و بویژه از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس که این اثر را چاپ و منتشر کرده و قطعا بر تدوین مراحل مختلف محتوای آن نظارت داشته، به شدت گله مندیم. بی شک هر کس تحولات عملیات بیت المقدس 2 را از این کتاب بخواند و روایت کند، از حماسه ها، مظلومیت ها و نبرد بی امان رزمندگان گردان های علی اکبر(ع) و امام سجاد(ع) هیچ مطلبی دریافت نخواهئ کرد. این امر ظلمی بزرگ و تحریفی ناخواسته در حق فرزندان و رزمندگان شهرستانی است که از ابتدا تا انتهای جنگ هم زمان چهار گردان به استعداد یک تیپ کامل در دفاع مقدس داشت، دو گردان در لشکر31 عاشورا و دو گردان در کردستان و سرزمین مجاهدت های خاموش.1366/10/25)