حکایت علم و مال
دو شاهزاده در مصر بودند، یکی
علم اندوخت و دیگری
مال اندوخت .
عاقبةالامر آن یکی علّامه عصر گشت و این یکی سلطان مصر شد، پس آن توانگر با چشم حقارت در فقیه نظر کرد و گفت : من به سلطنت رسیدم و تو همچنان در مسکِنت بماندی . گفت : ای برادر، شکر نعمت حضرت باری تعالی بر من واجب است که میراث پیغمبران یافتم و تو میراث فرعون و هامون، که در حدیث نبوی (ص) آمده :
العلماء ورثـة الانبیاء
من آن مورم که در پایَم بمالند
نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شُکر این نعمت گزارم
که زور مردم آزاری ندارم ؟
🆔
https://eitaa.com/rowshangaraneh