اي ذكر تو مايه ي سرورم با ياد تو غرق بحر نورم عمريست كه انتظار دارم من تشنه ي لحظه ي ظهورم سوي تو شود؟ كه راه يابم افتد به ديار تو عبورم ؟ مهدي ! تويي افتخار و دينم اي نام تو مايه ي غرورم از جلوه اي از جلال تو مات گرديده خيالم و شعور م در نيمه ي شب و نيم شعبان سر تا به قدم شعف و شورم اي روح نمازم و قنوتم اي عطر سحرگه و سحورم الغوث ولي امر دوران دستم تو بگير : من كه كورم اي حسرت ديدنت به دلها افسوس كه سخت از تو دورم كمتر ز تو شوكت سليمان من پيش تو كم ز قدر مورم دلبسته و بنده ي شمايم دلخسته ز اهل مكر و زورم عجل لوليك الفرج بود ذكر من و حاجت ضرورم در آرزوي وصالت ای شاه طي گشت ز مهد تا به گورم اي صاحب من مرا دعا كن اي ذكر تو مايه ي سرورم